این حرف دل شما هم هست؟!

یاهادی
سلام مولای من! سلام امام هادی عزیزم
دهه محرم امسال ما هم تمام شد. می‌بینید مولا هرچه از گرفته‌ها و شنیده‌های این ماه بگوییم


تمامی ندارد.


چقدر عجیب است این محرم و این ماجرای حسین شما که «از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است»
محرم با خودش همه چیز دارد حزن و اشک‌اش یک سو، عشق و شکوه عبودیتش
یک سو


و خوف و هراسش نیز سویی دیگر
امام من یا هادی(ع)؛ می‌ترسم.. پاهایم سست می‌شود..


آخر دائما نگرانم که بالاخره من کدام ورم؟


و عاقبتم چگونه ختم خواهد شد.
شنیده‌ام که باید دائم خودت را رصد کنی، شنیده‌ام که نه فقط مبانی فکر، ب
لکه مبانی فکر و عملت را دائم باید در ترازوی معیارهای زیارت جامعه قرار دهی


شنیده‌ام که گاهی انحراف در عقیده، عمل را خراب می‌کند


و گاهی انحراف در عمل عقیده را می‌گیرد و وای از هر دو..


و شنیده‌ام که گاهی انتخاب خیلی سخت می‌شود و حق و باطل آمیخته و راه‌ها لغزان..
پس حق دارم بترسم، دلم فرو بریزد و قدم از قدم نتوانم بردارم..
اما با این همه چه دلخوشم.. چه دلگرمم.. چقدر خوشبختم که شما را دارم و زیارت جامعه شما را
عزیز من، امام من! می‌خواهم تا پایان این ماه هر روز فقط چند ثانیه


یا دقیقه‌ای در آغاز روز یا بعد از نمازهایم


به شما متوسل شوم و دلم و همه اعضا و جوارحم را به ریسمان هدایتتان آویزان کنم


و می‌خواهم با التماس و اضطرار هدایت و عاقبت به خیری


خودم و خانواده و دوستانم را از شما بخواهم


اجازتم می‌دهی مولا..
اجابتم می‌کنی مولا...
یاهادی.. اهدنا الصراط المستقیم
 

آنچه از محرم آموختم 2




 


*****


برای راحت باز شدن صفحه تعدادی از اسلایدها رو اینجا گذاشتیم. بقیه رو تو ادامه مطلب میشه دنبال کرد.


عزیزم فاطمه متشکریم




*****


 عزیزم ن.م متشکریم. ایشالا همین محور اصلی قلبت باشه...


سلام صبح برای اذان تلویزیون رو روشن کردم دیدم داره کعبه رو به صورت زنده نشون می‌ده.
یه دفعه جرقه ای تو ذهنم زد که خیلی خوب میشد به یا احد ربطش داد.
دلم خواست مکه باشم و دور خدا بگردم و یا احد رو فریاد بزنم.
زودم یه عکس درست کردم و فرستادم برای شما
یا علی. التماس دعا....




*****



*****


با تشکر از دو تا از دوستامون ن.الف و م.خ




*****


با تشکر از عزیزم «لطیف»








*****


س.الف جان متشکریم



*****



*****


واینارم دوست عزیزمون و. فرستاده. متشکریم 



*****



آنچه از محرم آموختم 1


سلام عزیزان و دوستان خوب وبلاگی‌مون.


این دهه محرم هم تموم شد ولی امیدمون اینه که یه چیزایی همیشه ماندگار برامون مونده باشه.


مطلب زیر رو بخونید و بعد بیایید به هم کمک کنیم و به هم بگیم که


از این محرم و این محرم‌ها چیا برامون مونده.


خودتون می‌بینید بیشتر حال و هوای این وبلاگ به مطالب خوب شماست.


پس لطف می‌کنید اگه این دفعه هم دریغ نکنید و گرفته‌ها و تفکراتتون رو بنویسید.
اگه مطلبی به صورت فایل یا پاورپوینت هم دارید به آدرس qafeleyehosn@gmail.com


برامون ارسال کنید تا اینجا بذاریم.
این هفته ما مطلب جدیدی نمیذاریم و رو همین تمرکز می‌کنیم


به این امید که از هر محرم برا یه سال و یه عمرمون توشه بگیریم.


اینکه ترس‌ها و عبرت‌های این ایام چیه؟


با "اختیار" خود این‌وری یا اون‌وری شدن چه مقدماتی داره؟


و مرز "کوفی شدن" و "کربلایی شدن" کجاهاست؟


چیکار کنیم که نام و محبت حسین تو دلمون همیشه ماندگار بشه و خدای حسین همیشه اصل؟


چه تجربه ها و پیشنهاداتی دارین؟ و خلاصه چطور زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت..


لینک دانلود فایل پاورپوینت



كودكي در عهد مهد استاد عشق / داده پيران جهان را یاد عشق

راه آب باز شد ولی چه دیر....




     گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
                                خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
      به شب تا مادرت گیرد ببر قنداقه خالی
                                        بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر 
      تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک 
                                   کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
     الا ای لاله خونین چه داغ آتشین داری
                                    جگرها می‌کنی تا دامن محشر کباب اصغر ..

و اگر عاشورا نبود- قسمت چهارم

بسم رب الحسین
سلسله بحثی رو با هم آغاز کردیم که چرا امام حسین(ع) واقعه‌ی کربلا رو ایجاد کردن؟ هدفشون چی بود؟ چرا بقیه امامان چنین نکردن؟ از جمله‌ی خود حضرت شروع کردیم که إنما خرجت لطلب الإصلاح في امت جدي رسول الله أريد أن آمر بالمعروف وانهى عن المنکر و اسير بسيرت جدي رسول الله و ابي علي‌ابن‌ابي‌طالب.
از قرآن و روایت پیامبر مثال آوردیم که آیا امکان این فساد وجود داره یا نه؟ از این جلسه می‌خوایم ببینیم این فسادی رو که می‌خواستن ایجاد کنن به صورت پایه‌ای چه فسادی بود و در مقابل این فساد چه باید کرد و امام حسین چه کردن؟ در دنیای اسلام ما باید ببینیم که این فساد چی بوده که امام حسین می‌فرمایند من خروج می‌کنم تا این فساد رو از بین ببرم. یکی از این فساد‌ها که بسیار خطرناک بود عوض کردن تفکر دینی مسلمین و آلوده ساختن اون بود.
یکی از بدترین بردگی‌ها بردگی فکریست. یکی از بدترین استثمار‌ها استثمار اندیشه است و یکی از نارواترین استعمار‌ها استعمار تعقل انسان‌هاست. دقت کنید قرآن چقدر انسان‌ها رو به تفکر تدبر تعقل دعوت می‌کنه؟ این‌قدر تفکر مهمه که در دین ما حدیثی داریم که می‌گه:
یک لحظه اندیشه‌ی عمیق به حقایق از عبادت مستحبی هفتاد سال برتر است. خب تفکر چیست و فسادی رو که می‌خواستن بعد از پیامبر ایجاد کنن چیست؟ اگر ما بیایم در جامعه بگیم این‌قدر فکر نکنید عقلتونو به کار نبرید این خود جنایته اما ممکنه برای این که با عکس‌العمل آدم‌ها مواجه نشیم مستقیم عمل نکنیم اما به شکلی عمل کنیم که زمینه‌ی تفکر درست را از انسان بگیریم این خودش از خیانت‌های بزرگ‌تره چون فکر حرکت ذهنه در معلومات که به وسیله‌ی آن کشف مجهول بکنه. حالا ما بیاییم اینجا گاهی ذهن را آلوده کنیم یا نه معلوماتی رو که به ذهن می‌دیم آلوده کنیم. بذارین مثالی بیارم تا راحت‌تر متوجه شیم. فرض کنین به یه نفر بگن غذا نخور خب طرف بعد از یه مدت گشنه‌اش می‌شه و نیاز به خوردن غذا پیدا می‌کنه. پس میان می‌گن نه غذا بخور اما بهش غذاهای بد میدن و هر چی غذای سالمه جمع می‌کنن. فرد در لحظه سیر می‌شه اما در طولانی مدت براش ایجاد بیماری می‌کنه این مثال رو حالا بیارین به بعد روحی یعنی عواملی که روح ما رو تغذیه می‌کنه رو از ما بگیرن مثلاً کتاب‌های خوب رو جمع می‌کنن کتاب‌های بد به ما بدن. درس‌های خوب رو جمع کنن درس‌های بد به ما بدن. خب این معلومه که فساد بسیار زیادی رو ایجاد می‌کنه. حالا ببینیم بعد از وفات پیامبر چه کردند.
کتاب طبقات الکبری. جلد پنج: ص 140:
خلیفه رفت بالای منبر قسم داد هر کی هر چی از پیامبر نوشته بیاره. دستور داد همه رو آتش بزنن. بهانه این بود که قرآن ما را بس. مگه سخنان پیامبر در راستای فهم قرآن نبود؟ در راستای روشنگری قرآن نبود؟ ممکنه بعضی‌ها بگن که چون یه سری روایات خرافی ایجاد شده بود دستور دادن روایات رو بسوزونن تا اونا از بین برن اما با دلیل این رو رد می‌کنیم. اگر این‌طور بود چرا پس گذاشتند ابو‌هریره حدیث بگه؟ کعب الاحبار تفسیر بگه؟ اگه مشکلشون این بود که می‌خواستن احادیث جعلی رو از بین ببرن خب مگه علم درایة و رجال نداریم که حدیث جعلی و غیرجعلی رو از هم جدا کنه؟ خب اینو تقویت می‌کردن. نه منظور چیز دیگریست.
کتاب البدایة والنهایه(منبع اهل سنت) جلد 8 ص 107:
خلیفه دستور داد عباراتی که جنبه‌ی عملی دارند را نقل کنین اما عباراتی رو که جنبه‌ی اعتقادی داره نقل نکنین. یعنی چی؟ روایاتی که جنبه‌ی اعتقادی داره اینه که نمی‌خوایم فکرشون باز بشه نمی‌خوایم تعمق در مسائل کنند اما جنبه‌های عبادی رو هی نقل کنید که سرگرم باشن اما مطلب را نفهمن بعد دستور داد آدم‌هایی که صلاحیت روایت احادیث پیامبر را دارند حبس کنند.
تذکرة الحفاظ جلد 1 ص3:
عمر‌بن‌خطاب دستور داد ابو‌‌‌مسعود انصاری رو در مدینه حبس کنن تا از مدینه خارج نشوند که مبادا این آدم‌ها بیان و احادیث رو روایت کنن. وقتی روایات درست رو برداشتین و روایات جعلی رو جاش گذاشتین عالمان راستین رو کنار زدین و کسانی که صلاحیت بیان مطلب ندارند رو تو مردم رواج دادین خب معلوم می‌شه که مردم از نظر فکری دچار چه رکودی می‌شن. اینه که امیر‌المومنین تو نهج‌البلاغه این درد دل رو مطرح می‌کنن که بد بذری رو پاشیدن و آب دادن و درو کردن.
بارض عالمها ملجم و جاهلها مكرم
در سرزمینی که عالم را دهنش رو بستن و جاهل را احترام کردن.


یا علی..


در جلسه‌ی بعد میاد که از نظر اعتقادی و عملی چه تفکری رو می‌خواستن به مردم بدن که امام حسین در مقابل این فساد خروج می‌کنن.


مباحث گذشته رو در موضوع «مباحث فکری و اعتقادی» می‌تونید ببینید. 

علامه طباطبایی در رثای حسین(ع)


*****



دانلود فایل پاورپوینت


سقای حرم..

 یا قمر بنی‌هاشم.. 




گفت تنگ است ای شه خوبان دلم     زندگی باشد از این پس مشکلم


زین قفس برهان من دلگیر را     تا به کی زنجیر باشد شیر را


خود تو دانی ای خدیو مستطاب     بهر امروزم همی پرورد باب


که کنم این جان فدای جان تو     در بلا باشم بلاگردان تو


گفت شه چون نیست زین کارت گزیر     این زپا افتادگان را دستگیر


جنگ و کین بگذار و آبی کن طلب    بهر این افسردگان خشک‌لب


عزم جانبازیت لختی دیر کن     در بیابان تشنگان را سیر کن


گفت سمعاً ای امیر انس و جان     گرچه باشد قطره آبی به جان


گر خود این غرقاب پایابم برد     چون تویی دریا بهل آبم برد...


***


امام بالای سر عباس(ع) سواره رفت ولی پیاده برگشت.. یک دست به کمر.. یک دست به عنان ذوالجناح..


بچه ها دویدند: اْین عمٌی العباس؟ اْین عمٌی العباس؟


به قدری این جواب مشگل بود که امام فقط عملا جواب را داد..


می گویند آمد کنار خیمه عباس(ع).. دست برد و تیرک خیمه را کشید.. و خیمه خوابید..


یعنی دیگر از من نپرسید عمو چه شد..


 


منابع: دیوان نیر ـ زبور اشک

معرفی کتاب

کتاب زبور اشک
گزیده روضه‌های مرحوم حاج سید محمدعلی نجفی یزدی
جلد اول ، سالار زینب
گردآوری و تنظیم : مهدی مومنی
انتشارات عابد


*****


گزیده ای ا ز کتاب:
من نتونستم گزیده‌ای از کتاب رو بیارم برای همین یه تیکه رو کامل آوردم. واقعا کتاب قشنگیه با متنی روان. سنگ رو آب می‌کنه. تو راه کربلا خوندمش. نگاه معرفتی و عشقی به کربلا داره. نگاهش خیلی لطیفه، به دل می‌شینه. نمی‌گه که گریه بندازه، ولی آخر هر روضه آتیش می‌گیری...


شامل 20 تا فصل و هر فصل مربوط به یک شخصیته. الان که دارم می‌خونم می‌بینم که لازمه همش مثل نیر خونده بشه همیشه تازه است، البته این خصوصیت روضه امام حسینه.
«آن وقت انسان خوب می‌فهمد که جنایتکاران کربلا چه ماهیتی داشتند. وقتی سیدالشهدا به حرف درآوردشان. حرف که نمی‌زدند. فقط یک کلمه می‌گفتند: با یزید بیعت کن. آقا مفصل صحبت کردند. آن نانجیب گفت: ما حرفهای تو را نمی‌فهمیم حسین. پر حرف می‌زنی(نعوذبالله)پر حرف می‌زنی و ما هیچ(کدام ) از حرفهای تو را نمی‌فهمیم. مافقط یک کلمه به تو می‌گوییم. باید با یزید بیعت کنی تا از تو دست برداریم. دیگر حرف نزن با ما.
ولی آقا بلاخره اینقدر با آنها حرف زد تا اقرار کردند. همین اقرار برایشان کافی بود. همین اقرار را آقا می‌خواست و لذا بعد از آن اقرار، سیدالشهدا دیگر حرف نزد فقط گریه کرد و آن وقتی بود که صدا زد: "من یک سوال دارم از شما بعد از همه این حرفها، چه باعث خصومت شما با من شده؟ چرا با من خصومت می‌کنید؟ شما چه سابقه‌ای با من دارید؟ شما که هیچ سابقه‌ای با من ندارید. آیا من مالی از شما برده‌ام که جمع شده‌اید اینجا با من مقاتله می‌کنید؟" گفتند:  "نبردی"
فرمود: " آیا من کسی از شما را کشته‌ام که می‌خواهید قصاص کنید و انتقام خونی از من بگیرید؟" گفتند: "نکرده‌ای"


فرمود: " آیا من بدعتی در دین گذاشته‌ام، حلالی را حرام کرده‌ام که جمع شده‌اید دسته جمعی با من دارید می‌جنگید؟" گفتند: "نکرده‌ای"
...فرمود: من سوال دیگری دارم:
"فبم تستحلون دمی؟ چرا ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟"
یک کسی، کسی را می‌کشد می‌گوید مالش را می‌خواهم ببرم، ته دلش هم می‌گوید این مظلوم است ولی چون مالش را می‌خواهم ناچار باید بکشمش. خونش را حلال نمی‌داند. اما در کربلا خون سیدالشهدا را حلال می‌دانستند.(این مظلومیت بود) "فبم تستحلون دمی؟" به چه علت ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟ همین اقرار را آقا می‌خواست از آنها بگیرد.
گفتند: " بغضا من لابیک"
علی که محبتش شرط ایمان است. گفتند: "روی دشمنی که با علی داریم" لذا دیگه آقا حرفی نزد و شروع کرد بلند بلند گریه کردن، به یاد مظلومیت آقا امیرالمومنین افتاد. اینقدر سالار شهیدان گریه کرد اینجا.
یکی اینجا گریه کرد" بکی بکاء عالیا" یکبار دیگر هم دیدند آقا در میدان جنگ بلند گریه کرد. آن وقتی که آمد سر بالین علی‌اکبر... "علی الدنیا بعدک العفی"

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد..

آدمها توی زندگیشون بدنبال یه جور ثبات و آرامش هستند. اینکه ماها تمام تلاشمون رو میکنیم تا یه خونه شخصی برای خودمون داشته باشیم تا راحتی و آرامش روانیمون تامین بشه از همین نوعه.

آدم استرس زده این دوره زمونه، فقیر ساعتهای خلوت و آرامشه. جاذبه زندگی برنامه ریزی شده و منظم چیزی کوچکی نیست تا بشه از اون به این راحتی گذشت مگر برای کسب آرامشی بالاتر….

توی زندگی ماها و شاید خیلی های دیگه یه روزهائی بوده و یا هست که آدم دوست داره آواره زندگی کنه. جائی که آرامش ظاهری روزانه اش تقریباً دیده نمیشه. یه جائی که نه خوابت، نه خوراکت، نه استراحت و بستر گرم و نه برنامه های بایدی روزانه ات قراره بهم بخوره.

سکوت و خلوت و لباس راحت و خیلی چیزهای دیگه اونجا مسخره است.


آره اونجا یه چیزی داره که میشه اسمش گذاشت لذت آوارگی. بیتوته کردن توی فضائی که هزار هزار بار از رفاه مسخره زندگی خصوصی شیرین تره.



شبهای بیتوته یادش بخیر ….

محرم شد دوباره..


آرزوی منی حسین حسین         آبروی منی حسین حسین


چه بگویم چه لب فرو بندم        گفتگوی منی حسین حسین

و اگر عاشورا نبود- قسمت سوم

بسم رب الحسین
از این جمله امام حسین شروع کردیم:
انما خرجت لطلب الاصلاح في امت جدي رسول الله اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنکر و اسير بسيرت جدي رسول الله وابي علي ابن ابي طالب
با توجه به منابع معتبری که از اهل سنت باقی مونده نمونه‌ای عرض می‌کنم در این حدیث پیغمبر دارن خبر می‌دن:
«من خودم را در کنار حوض کوثر می‌بینم عده‌ای از پیروان من را می‌آورند (قیامت) اما می‌بینم عده‌ای از این امت را به عنوان امت من به حساب نمی‌آورند و آنها را سوی دیگری می‌برند و آنها رانده شده به حساب می‌آیند.»
می‌گویم: پروردگارا اینها از امت من بودند چه شدند؟
می‌دانی یا رسول الله اینها بعد از تو چه کردند؟ بدون معطلی برگشتند به دوران جاهلیت.
به این فکر کنیم: آیا اینهایی که برگشتن ایجاد فساد در امت پیامبر نمی‌کنن؟
بعد از اینکه پیامبر از دنیا رفت سقيفه بني ساعده تشکیل شد ابوبکر رو به عنوان خلیفه انتخاب کردن و امیرالمومنین رو خانه نشین کردن .
مالک‌بن‌نویره از صحابه پیامبره. رئیس و ریش سفید قبیله‌ای در منطقه‌ای اطراف مدینه. پا شد اومد مدینه به ابوبکر گفت: من در غدیر خم بودم که پیامبر علی رو به عنوان جانشین خود برگزید. چرا این گونه که پیامبر گفت عمل نکردین؟
در بحث به جایی نرسیدن. مالک‌بن‌نویره گفت: پس من برمی‌گردم قبیله‌ام و به مردمم می‌گم زکات رو به شما نپردازن چون ما شما رو به عنوان جانشین پیامبر قبول نداریم. مالک‌بن‌نویره برگشت و چنین کرد. مردم هم از پرداخت زکات به ابوبکر خودداری کردن.
مشاوران ابوبکر بهش گفتن که اگر ما این اعتراض‌ها و انتقاد‌‌ها رو در نطفه خفه نکنیم و از ابتدا جلوش رو نگیریم دچار مشکل می‌شیم. باید برخورد قاطع کنیم.
یه لشکر زیادی رو به فرماندهی خالدبن‌ولید که از نظر شمشیر زنی چهره معروفی بود فراهم کردن و به سوی این قبیله فرستادن. این لشکر غروبی به منطقه مالک‌بن‌نویره می‌رسن و به اون‌ها می‌گن یا ابوبکر رو به عنوان خلیفه می‌پذیرید و زکات رو می‌دین یا ما با شما وارد جنگ می‌شیم. مالک‌بن‌نویره می‌گه برادرکشی نکنید. می‌تونیم در مورد این مشکل صحبت کنیم. افراد این لشکر رو به عنوان مهمان بین افراد قبیله پخش کرد. خالد‌بن‌ولید رو هم به عنوان سر کرده لشکر به خانه خود برد و قرار شد روز بعد برای صحبت به پیش ابوبکر برن. خالد نیمه شب مالک‌بن‌نویره رو به قتل می‌رسونه و ....
فردا صبح جمعیت معترض شدن و به سمت مدینه اومدن که این چه اسلامیه که صحابه پیامبر رو به جرم اینکه می‌خواسته به حرف پیامبر عمل کنه و ابوبکر رو به عنوان خلیفه نپذیرفته این‌گونه می‌کشید؟
ابوبکر در جواب می‌گه: خالد اجتهاد کرده که اگر هم در اجتهادش خطا کرده باشه مصابه!!!! آیا این فساد در دین نیست؟ این اتفاق در زمان ابوبکر یعنی بلافاصله بعد از این که پیامبر از دنیا می‌ره میفته.
جانم فدایت یا علی...
چه فسادی از این بالاتر که یه کسی مثل یزید که جز فسق و فجور ازش نقل نشده بر مسند خلافت تکیه بزنه و همه مردم جلوش کرنش کنن و بگن السلام علیک یا خلیفة رسول الله این فاجعه نیست؟!!!!
اینجاست که امام حسین اول حرکتشون می‌گن:
انما خرجت لطلب الاصلاح في امت جدي رسول الله اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنکر و اسير بسيرت جدي رسول الله وابي علي ابن ابي طالب
در مطلب بعدی می‌یاد:
• اگر با دین این‌گونه بازیگری می‌شه، در مقابل چنین بازیگرانی چه باید کرد؟
• اینها این بازیگری رو در چه زمینه‌هایی انجام دادن؟


خلاصه‌ای از سلسله سخنرانی‌های آقای دکتر اسدی گرمارودی به نام: "و اگر عاشورا نبود"


قسمت های قبل رو می تونید در "مباحث فکری و اعتقادی" دنبال کنید.


منابع:
1. صحیح بخاری، باب الفتن، حدیث شماره یک


2.  صحیح بخاری، باب غزوه حدیبیه
3. تاریخ طبری جلد سوم ص 241، تا ریخ ابن اسیر جلد سوم ص 149، تاریخ ابن اسیر جلد ششم ص 321
4. کتاب کنز العمال، متقی هندی،(کتب معتبر اهل سنت) جلد سوم، ص 132

این صدای تپش قلبم نیست...

 



تو این عکس انگار حرمش خيلي زنده است. حسينش خيلي باعظمته.


 اين چيزهايي كه مي‌بينيد اينا رعد و برق نيست. رعد و برق اين طوري نمي‌شه.


طراحش مي‌گفت: من تو ذهنم اين بود كه اين داخل قلبه و اين هم رگ‌هاييه كه دور و بر قلب آدمه.


كانّه از توي قلب عكس‌برداري كرده باشند.


انگار اسم حسین، اسميه كه توي قلب آدم‌ها توي اون كنه قلب آدم ثبت شده باشه.. تصوير شده باشه...
حالا قلبت، سلول‌هاي قلبت، رگ‌هاي قلبت بگه:
مولانا الحسین

آیه هفته

 



اگه تو ماه امام جواد(ع) نتونیم حسابی انفاق رو تمرین کنیم، راستی پس کی؟


اونم تو آستانه ماه محرم و تصویر باشکوه گذشتن حسین(ع)


 که جانانه از همه چیزش در راه جانان گذشت...



یک به یک شد در ره جانان نثار   هرچه در گنجینه درّ شاهوار


حسن جانان پرده از رخ برگشود      برق غیرت سوخت یکسر هرچه بود


زآنچه جز محبوب یکتا، شسته دست    اکبر و عباس و قاسم هرچه هست...

زیارت جامعه 6

ادامه مطلب «مختلف الملائکه»:


از اين رو ائمه دروازه‌ي‌ فيض الهي هستند: «أين باب الله الذى منه يؤتي»(1)؟ و در زيارت آل‌ياسين خطاب به ‌امام‌عصر (عج‌الله‌تعالي‌فرجه) چنين آمده ‌است:«السلام‌عليك‌ ياباب الله»(2). افزون بر اين، فرشتگان تحت فرمان انسان كامل هستند و براي گرفتن دستور و شرح وظايف خود بر او نازل مي‌شوند. بدين ترتيب روشن مي‌شود كه فرشتگان دائماً در حال رفت و آمد به حضور انسان كامل هستند و او «مختَلَف الملائكه» است. همچنين دروازه‌ي‌ فيض الهي است كه هميشه پرتردّد است.


تذكر 1: از مشخصات بارز شب قدر همانا نزول فرشتگان در آن شب است: «تنزل الملائكة والرُوح فيها بإذن ربّهم من كلّ أمرٍ * سلام...»(3). با توجه به آنچه كه گذشت نزول فرشته، اختصاص به شب قدر ندارد، بلكه آنان جهت انجام مأموريت‌هاي محوّله مدام در حال رفت و آمد به زمين هستند. آنچه كه شب قدر را از اين جهت ممتاز مي‌كند، نزول استثنايي و ويژه‌ي‌ فرشتگان در آن شب است؛ زيرا ظاهر قرآن اين است كه تمام فرشتگان مربوط به كارهاي زمين و اهل زمين در آن شب نازل مي‌شوند(4). روح كه همان جبرئيل يا فرشته‌اي بزرگتر از اوست نيز در آن شب نازل مي‌شود. مأموريت همه‌ي‌ اين فرشتگان آن است كه تمام امور مربوط به يك سال را در آن شب بر انسان كامل كه امام معصوم عصر است عرضه كنند.


تذكر 2: امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: پس از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جبرئيل (عليه‌السلام) مستمراً به حضور فاطمه‌‌ زهرا (عليهاالسلام) مي‌آمد، به او تسليت و تعزيت مي‌داد، از حال پدرش مي‌گفت و اخبار آينده را به او ابلاغ مي‌كرد و اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) آنها را مي‌نوشت. اين، همان چيزي است كه بعداً مصحف فاطمه (عليهاالسلام) نام گرفت (5). همين محادثه و سخن گفتن جبرئيل (عليه‌السلام) و ساير فرشتگان سبب شد كه آن حضرت "مُحَدَّثة" لقب بگيرد. تعبير "كان جبرئيل يأتيها"؛ جبرئيل [در اين هفتاد و پنج يا نود و پنج روز] مرتب پيش او مي‌آمد، به همان معناي تردّد و رفت و آمد (اختلاف) است كه در اين فقره از زيارت آمده است.


اشارات 1 ـ اشكال نزول فرشتگان رفت و آمد فرشتگان به حضور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه‌ اطهار (عليهم‌السلام) ممكن است در اشكال و صورت‌هاي مختلف باشد: حضرت جبرائيل (عليه‌السلام) گاهي به صورت دِحيه‌ي‌ كلبي(6) خدمت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌آمده است؛ "إنّ جبرئيل كان يأتى نبيّنا صلّي الله عليه وآله فى صورة الدحية الكلبى"(7). گاهي به صورت انسان‌هاي ديگر ظاهر مي‌شد. چنان كه در روايت امام صادق (عليه‌السلام) آمده است: پدرم در حال طواف كعبه بود كه مردي بر او گذشت و با دستش بر دوش وي زد و گفت: سؤالاتي دارم كه جواب آن را غير از تو كسي نمي‌داند. وقتي پدرم از طواف و نماز فارغ شد آن مرد را احضار كرد و به سؤالات او جواب داد. وقتي كه رفت، پدرم فرمود: اين مرد جبرئيل بود(8). گاهي نيز فرشته به صورت پرنده‌اي از پرندگان فرود مي‌آمد. امام صادق (عليه‌السلام) با دستش به بالش‌هاي خانه‌اش زد و به حسين بن علا ـ كه در محضرش بود ـ فرمود: چه بسيار پيش آمد كه ملائكه به اين بالش‌ها تكيه دادند و ما پرهاي آنها را جمع كرديم(9). شبيه اين ماجرا بين ابوحمزه‌ي‌ ثمالي و امام سجاد (عليه‌السلام) نيز پيش آمده است(10). رفت و آمد فرشتگان در بسياري از روايات به صورت مطلق آمده، صورت و كيفيت خاصي براي رفت و آمد ذكر نشده است. شايد منظور اين باشد كه نزولشان بدون مشاهده بوده است.


تذكر 1: فرشتگان داراي اصناف و درجات گونه‌گوني هستند، آن گروه كه از تجرّد تامّ عقلي برخوردارند از هرگونه جناح مادي و پَرِ حسّي منزه‌اند و اگر درباره‌ي‌ آنها سخن از بال و پَرْ مطرح شود ظاهراً ناظر به تمثّل است؛ زيرا فرشته‌اي كه با وحي الهي بر قلب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل مي‌شود، مصون از آثار ماديّت است. اما اگر فرشته‌ي‌ زميني فرض شود كه داراي نفس و بدن باشد، ترسيم اجنحه‌ي‌ حسّي براي او ممكن است. البته اجنحه‌اي كه در قرآن و نهج البلاغه براي ملائكه مطرح شده، نياز به بحث مستقلّ دارد.


*****


پاورقی‌ها را در ادامه مطلب ببینید.


تا کربلا

 



ای کاروان آهسته ران کآرام جانم می‌رود...


*****


برای همراهی با کاروان حسین(ع) اگه دوست داشتین به موضوع تاکربلا سری بزنید.


(انشاءالله روزهای دیگر هم اضافه خواهد شد.)

انصارالحسین 2




*****


... مرد نزدیک می‌آید و پیش از هر سخنی، خودش را در پای امام می‌اندازد:
- بابی برای توبه به رویم گشوده هست؟ راهی برای رسیدن به غفران، از پی این معصیت یافت می‌شود؟ عصیان مرا انابه‌‌ای به ستر می‌آید؟ من که راه بر پسر پیامبر بستم... من که ترس و تهدید نشاندم در دل خاندان رسول... من که... بابی برای توبه به رویم گشوده...
- آخر آمدی؟
لبخند مهربانی برچهره امام می‌نشیند.
- سر بالا بگیر حر... توبه‌ات پذیرفته... چقدر محبوبی اکنون، که خدا توبه کنندگان را بسیار دوست دارد...
امام دست بر سر حر می‌کشد، روبنده از چهره‌اش می‌گیرد، کفش از گردنش بر‌می‌دارد و خاک آن بر زمین می‌ریزد و مقابل حر می‌گذارد.
- سر بالا بگیر حر... اینجا همیشه دری برای باز آمدن گشوده است و آغوشی برای برگشتن، گشاده...


انفاق


سلام دوستان
 به برکت اسم امام جواد، بخش دانلود، این ماه راه افتاد
اون هم با فایل انفاق که چند وقت پیش ارائه شده بود.
یا امام جواد! دوست داریم انفاق و گشاده‌دستی رو این ماه بیشتر تمرین کنیم
و به جود و عطا و کرم شما نزدیکتر بشیم...
صد هزاران بحر و ماهی در وجود
سجده آرد پیش آن اکرام و جود
*****
اگه تو این زمینه تجربه‌های خوبی دارید لطف میکنین برامون بنویسید. ما متنظر هستیم.
نکته: با کلیک روی لینک پایین، یه صفحه جدید باز می‌شه که توی اون صفحه دکمه دانلود رو بزنین. فایل رو بعد از دانلود از حالت فشرده خارج کنید (unzip کنید). 



چکیده مطالب انفاق رو از اینجا می‌تونید دانلود کنید.

آفتاب مهربانی...

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِرُمَيْلَةَ وَ كَانَ قَدْ مَرِضَ وَ أَبْلَى وَ كَانَ مِنْ خَوَاصِّ شِيعَتِهِ وُعِكْتَ يَا رُمَيْلَةُ ثُمَّ رَأَيْتَ خِفَافاً فَأَتَيْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقَالَ نَعَمْ يَا سَيِّدِي وَ مَا أَدْرَاكَ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا حَزِنَ إِلَّا حَزِنَّا لِحَزَنِهِ وَ لَا دَعَا إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا سَكَتَ


إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ وَ لَا مُؤْمِنٌ وَ لَا مُؤْمِنَةٌ فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِلَّا وَ نَحْنُ مَعَه‏

روزی حضرت امیر علیهالسلام به رمیله که از خواص شیعه بود فرمود یا رمیله مریض شده بودی الان بهتر شدی و به نماز حاضر شدی.


عرض کرد بله یا سیدی ولی از کجا فهمیدید؟


فرمود یا رمیله هیچ مومن و مومنهای نیست وقتی مریض میشود ما هم به بیماریش بیمار میشویم و محزون نمیشود مگر ما با حزنش محزون میشویم


و هیچ دعایی نمیکند مگر آنکه برای او امین میگوییم و زمانی گویا به دعا نیست


مگر آنکه ما دعایش میکنیم


و هیچ زن و مرد مومنی نیست در شرق و غرب عالم که ما با او هستیم.
(بحار، ج26، ص154) 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

و اگر عاشورا نبود- قسمت دوم

بسم رب الحسین


برای شروع بحث در این نوشته قرار شد به این عبارت که خود امام حسین(ع) وقتی از مدینه خارج می‌شدن به عنوان وصیت نامه نوشتن و به برادرشون محمد‌بن‌حنفیه سپردن و در همه‌ی تواریخ شیعه و سنی به اتفاق نقل شده بپردازیم.
حضرت فرمودن:
انما خرجت لطلب الاصلاح في امت جدي رسول الله اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنکر و اسير بسيرت جدي رسول الله و ابي علي ابن‌ابي‌طالب
من از مدینه خارج می‌شوم تا اینکه در امت جدم اصلاح ایجاد کنم.
آیا قبل از امام حسین چنین فسادی نبود؟ آیا در زمان امامت خود حضرت که یازده سال بود در ده سال اول فسادی نبود؟ چرا سال آخر در زمان مواجهه با یزید امام حسین چنین کردن؟ این مطالبی است که جوابش رو در این نوشته‌ها قراره پیدا کنیم:
اولین مطلب:
ممکنه کسی تردید کنه و در ذهنش این شبهه ایجاد بشه که آیا در زمان امام حسین که تنها پنجاه سال از زمان پیامبر گذشته فساد در حدی بود که امام قیام کنه؟ حاضر بشه خودش شهید بشه عزیزانش شهید بشن خانوادش به اسارت برن؟ مگه می‌شه در این حد فساد!


یا علی مدد

 



الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی‌بن‌ابیطالب


الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی


دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد..

بچه دلتنگا!

اگه تنگی..
        اگه سینه ات تنگه
                 اگه راهت تنگه
                      اگه فکرت تنگه
                            اگه دلت تنگه
                                  اگه شبات تنگه
                                        اگه نمازت تنگه
                                                  اگه قلبت تنگه
                                                         اگه خُلقت تنگه
                                                                    اگه قبرت تنگه


.
.


.
بیا کلیدش اینجاس:


و هو الجواد الواسع..
یه بار هم که شده خدا رو لارج ببینید مثل معلمی که ازش نمره قبولی میخوای


ولی بهت بیست میده..


*****



جشن میلاد...

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



میلاد امام هادی(ع) هزاران بار مبارک


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


لبخند را فراموش نکن!

 


میخواستیم تو این روزهای عید یه پست بگذاریم که لبخند رو لباتون بنشونه


حدس میزنیم با این عکس موفق بشیم!!!


 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

زیارت جامعه 5

سلام به دوستان عزیز. چون احساس کردیم ادامه بحثِ "و موضع الرساله" ممکن است برای بعضی از دوستان خسته‌کننده باشد، پست آن را در صفحه نیاورده و ادامه بحث را از "ومختلف الملائکه" دنبال می‌کنیم. اما ادامه‌ی بحث قبلی را می‌توانید در موضوع "زیارت جامعه" با پستی به نام "زیارت جامعه 4"پیگیری کنید.


*****


و مختلف الملائكة: و محل رفت و آمد فرشتگان


"مُختلف" اسم مكان "اختلاف" (باب افتعال) از ريشه‌ي‌ "خلف" به معناي جانشين و خليفه شدن است و چون "رفت و آمد" لازمه‌ي‌ تداوم اختلاف و جانشيني است، لذا "مختلَف" به معناي محل رفت و آمد مي‌آيد. بنابراين، تركيب "مختلف الملائكة"(1) به معناي "محل رفت و آمد ملائكه" است. نكته‌ي‌ قابل توجه اين است كه مُختلَف (محل رفت و آمد) در جايي صدق مي‌كند كه رفت و آمد در آن زياد باشد و به مكاني كه گاهي يك نفر به آنجا سري مي‌زند و برمي‌گردد مُختلَف گفته نمي‌شود. ميزبانان ملائك اين كه ائمّه (عليهم‌السلام) چگونه محل تردد و رفت و آمد ملائكه هستند بدين صورت قابل تبيين است:


1 ـ هر آنچه كه در عالم طبيعت وجود دارد خزانه‌هايي نزد خدا دارد كه با تقدير و اندازه‌گيري الهي از آن مخزن نازل مي‌شود:  "إنْ منْ شيءٍ إلاّ عندنا خزائنُه وما نُنزّله إلاّ بقَدَرٍ معلومٍ"(2)، "وفي السماء رِزْقكم و ما توعدون"(3). از سوي ديگر عقايد، اخلاق و اعمال صالح، بلكه ارواح معتقد و نفوس صالح به سوي خدا بالا مي‌رود:  "إليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه"(4). هيچ عمل يا عامل صالحي تا به خدا نرسد، رنگ خدايي به خود نگيرد و خصوصيت "وجه الله"ي پيدا نكند، دوام نخواهد يافت:  "كلّ شيءٍ هالك إلاّ وجهه"(5)، "ما عندكم ينفد وما عند الله باق"(6)، "كلّ من عليها فان* ويبقي وجه ربّك ذو الجلال والإكرام"(7). پس آنچه كه در قيامت از عقايد صحيح، اخلاق حَسَن و اعمال صالح تجسم پيدا مي‌كند و به عنوان بهشت و نعمت‌هاي بهشتي به نيكان داده مي‌شود، چيزهايي است كه از روي اخلاص و مطابق با موازين شرع صادر شده، به محضر باري تعالي بار يافته و خصوصيت "وجه الله"ي پيدا كرده باشد.


2 ـ نزول از جانب خدا به معناي تجافي و افكندن از آسمان نيست، چنان كه صعود به سوي او نيز به معناي پرتاب شدن به سوي آسمان نيست، بلكه نزول از جانب خدا به صورت تجلي است(8) كه فرشتگان مأمور، آن چيز را به مقصد می‌رسانند. همان‌گونه كه صعود به سوي خدا نيز به صورت تكامل وجودي است و با وساطت فرشته در راهيابي به مقصد انجام مي‌پذيرد. آنها در حقيقت در قوس نزول و صعود كارگزاران نظام الهي هستند:  "فالمدبّرات أمراً"(9)، "فالمقسّمات أمراً"(10).


3 ـ فرشتگان هنگام نزول براي اين مأموريت‌ها در صحرا فرود نمي‌آيند چنان كه بر دريا نمي‌نشينند، بلكه قلب مبارك انسان كامل هر عصري، محل نزول آنهاست يا اين كه خود انسان كامل، فرشته را از باطن جهان طبيعت، ظاهر و نازل مي‌كند. بنابراين، همه‌ي‌ فرشتگان براي نازل كردن هر امري يا بالا بردن هر عمل، اعتقاد يا اخلاق در هر زمان، از درِ ولايت امام معصوم همان زمان وارد و خارج مي‌شوند و بين عالم غيب و شهود رابطه برقرار مي‌كنند:  "ما من مَلَكٍ يُهْبِطُه الله فى أمْر ما يُهْبِطُه إلاّ بدأ بالإمام فعرض ذلك عليه وإنّ مختَلَف الملائكة من عنْد الله تبارك وتعالي إلي صاحب هذا الأمر(11)؛ هيچ فرشته‌اي را خدا براي كاري نازل نمي‌كند جز آن كه ابتدا بر امام وارد مي‌شود و مأموريت خويش را بر او عرضه مي‌دارد. به يقين "محل آمد و شد فرشتگان"، بين خداي تبارك و تعالي و بين صاحب اين امر است.


پاورقی‌ها در ادامه مطلب ملاحظه شود.


*****


بنا بر درخواست برخی از دوستان، هر دو هفته یکبار و آن هم بصورت کوتاه،


مطالب زیارت جامعه را دنبال خواهیم کرد.


و اگر عاشورا نبود - قسمت اول



بسم رب الحسین


تا حالا شده تقویمت رو ورق بزنی ببینی کی تولد دوستته یا سالگرد یه واقعه‌ای که برات مهمه؟ یه یادداشت بذاری یه جا که حواست یه وقت پرت نشه و تاریخ بگذره و یادت بره؟...
اما یه وقایعی نیاز به ورق زدن تقویم و تاریخ ندارن. نزدیک شدنشون رو با تغییر ضربان قلبت حس می‌کنی. دل تو دلت نیست روزش برسه. برسه روزش و هی پشت هم صداش بزنی. هی صداش بزنی و بشنوی که همه صداش می‌زنن. بشنوی و ببینی که همه دورش می‌رقصن. دورش می‌چرخن. دورش می‌گردن...


*****


سلام
به مناسبت رسیدنش می‌خوایم آگاه به استقبالش بریم. می‌خوایم سینه زدنامون با آگاهی باشه. گریه کردنامون هدف‌دار باشه. با معرفت باشه...


عیدتان مبارک


 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


عید سعید قربان، عید تقرب بنده به مولایش، مبارکباد




 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد   


   اینو تونستین حفظ کنین برا قنوت و سجده هاتون ... یادگاری از روز عرفه امسال:


      اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَانِّي أَرَاك..


 


      وَ إِلَى غَيْرِكَ فَلا تَكِلْنِي..


 

قرار آشنایی...


الهی... لقد خاب من رضی دونک بدلا....


چقدر بدبختِ اونی که به غیر تو راضی میشه!
خدا من چقدر بیچاره‌ام که به غیر تو راضی میشم! به غیر تو!
نمازمو تندتند می‌خونم چون فیلمی که دوست دارم داره شروع میشه... و این یعنی من از حرف زدن با تو به تلوزیون راضی شدم!
حواسم به همه چیز و همه کس هست، در طول روز این قدر فکرم مشغوله که یادم می‌ره به تو هم فکر کنم، غفلت دارم و این یعنی به غیر تو راضی شدن!


فقط تو..


برو تو آسمون...


انصاف و قضاوت

سید علی نجفی:
...حدیثی نقل می‌کند کسی پیش پیغمبر آمد و گفت: آقا، من دزدم، پدرم هم سارق بوده است، خلاصه ما چه کار کنیم؟ ما چه کاسبی را پیش بگیریم؟ حضرت دید که این کارش دزدی است، هرچه هم به او بگوید فایده ندارد، فرمود خب تو کار و شغل پدرت را پیش بگیر اما یک سفارش به تو می‌کنم و آن اینکه انصاف هم داشته باش، انصاف داشته باش.
خلاصه یک شب به دزدی رفت. یک گاوصندوق طلا بود. چندتا کیسه، هفت هشت ده تا کیسه، این‌ها را برداشت و داشت می‌رفت که یادش افتاد که بنا شد ما دزد بشویم اما انصاف داشته باشیم، همه را ببریم آخر ...، یکی از کیسه‌ها را جا گذاشت، چندتا پله رفت. باز گفت این هم باز بی‌انصافی است، اینکه از نه تا کیسه هشت‌تا را ببریم این باز بی‌انصافی است، خلاصه تا لب پشت‌بام که رسید آن کیسة آخر را هم جا گذاشت...


حالا بیاین به این بحث عدالت و انصاف، بحث قضاوت رو هم اضافه کنیم.
راستی اگه هر کدوم از ما قضاوت‌های غیرمنصفانه‌مون رو یکی یکی بگذاریم زمین،
دیگه چی میمونه؟


آه و واویلا...



بريدبن‌معاويه عجلى گويد: محضر ابى جعفر(ع) بودم،


مردى كه از خراسان آمده بود داخل منزل آن حضرت گرديد


او پاهاى خود را نشان داد كه در اثر پياده رفتن چاك چاك شده بود، گفت: من از خراسان آمدم.


به خدا قسم مرا از خراسان و از راه دور به اينجا نياورده مگر محبت شما اهل بيت.


امام (ع) فرمود: «والله لو اَحبّنا حجر حشره الله معنا و هل الدّين الا الحّب»
به خدا قسم اگر سنگى هم ما را دوست بدارد، خدا آنرا با ما محشور خواهد فرمود


آيا دين جز محبت چيز ديگرى است؟


***


حكم بن عتيبه گويد: در محضر ابوجعفر (ع) بوديم، مجلس پر از جمعيت بود، در اين بين پير مردى عصا به دست وارد شد، و در كنار در ايستاد و ... 


 


زیارت جامعه 4

در ادامه بحثِ "و موضع الرساله" به تفاوت نبی و رسول اشاره شده است. برای یادآوری مطالب گذشته نیز می‌توانید به موضوع "زیارت جامعه" مراجعه و مطالب قبلی را پیگیری کنید.


فرق نبی و رسول
اشاره: رسول و نبي را در زبان فارسي به پيامبر ترجمه مي‌كنند  ليكن روايت ذيل و بسياري از روايات ديگر دلالت مي‌كند كه تفاوت بين آنها وجود دارد.
جناب ابوذر (رضي‌الله‌ عنه) از پيغمبر اكرم(ص) پرسيد: تعداد انبيا چندتاست؟ فرمود: صد و بيست و چهار هزار نفر.
ـ : چند نفر از آنان جزو مرسلين هستند؟
ـ : سيصد و سيزده نفر.
ـ : اولين نبي كيست؟
ـ : آدم (ع).
ـ : آيا جزو مرسلين است؟
ـ : بله، خداوند او را به دست خود خلق كرد و از روح خويش در او دميد. سپس فرمود: يا اباذر چهارتا از انبيا سرياني بودند، كه عبارتند از: آدم، شيث، اُخنوخ، كه همان ادريس است و او اولين كسي بود كه با قلم نوشت و نوح. چهارتا از عرب هستند: هود، صالح، شعيب و نبيّ تو، يعني محمّد(ص). اولين نبي از ميان بني‌اسرائيل موسي و آخرشان عيسي و ششصد پيامبر ديگر بودند.
ـ : يا رسول الله! خدا چند كتاب نازل كرده است؟
ـ : صد و چهار كتاب نازل كرده است: بر شيث، پنجاه صحيفه، بر ادريس سي صحيفه، بر ابراهيم بيست صحيفه نازل كرد و همچنين تورات، انجيل، زبور و قرآن را نازل كرده است(1)
از اين روايت فهميده می‌شود كه: اوّلاً، نبي و رسول با يكديگر تفاوت دارند. ثانياً، نبي از جهت مصداق عام‌تر از رسول است. ثالثاً، ممكن است رسالت و نبوّت گاهي با يكديگر جمع شوند. رابعاً، هر كس كه به مقام رسالت مي‌رسد، حتماً از مقام نبوّت بهره‌مند است ولي عكس آن صادق نيست. اين كه تفاوت مفهومي اين دو واژه چيست، چندين احتمال مطرح است:
1 ـ برخي گفته‌اند: رسول كسي است كه شريعت جديد بياورد ولي نبي اعم از آن است، خواه شريعت جديد بياورد يا اين كه مفسّر، مبيّن و مقرّر شريعت پيشين باشد(2).
اشكال اين احتمال اين است كه فقط پنج پيامبر، يعني نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمّد (عليهم‌السلام) شريعت جديد آوردند: «شرع لكم من الدين ما وصّي به نوحاً و الّذي أوحينا إليك و ما وصّينا به إبراهيم وموسي وعيسي أن أقيموا الدّين ولا تتفرّقوا فيه»(3) در حالي كه تعداد رسولان الهي بيش از پنج تاست.
2 ـ برخي ديگر گفته‌اند: رسول، كسي است كه كتاب دارد، اما نبي كتاب ندارد(4).
3 ـ گروهي ديگر معتقدند: رسول، كسي است كه كتاب داشته باشد و كتاب او اجمالاً نسخ شده باشد، ولي نبي اصلاً كتاب ندارد(5). اشكال اين دو احتمال اين است كه تعداد رسولان الهي به نقل جناب ابوذر از پيامبر(ص) 313 نفرند، در حالي كه بيش از 104 كتاب آسماني نقل نشده است.
4 ـ از شريف جرجاني نقل شده است: رسول كسي است كه جبرئيل بر او نازل شود و از جانب خداي متعال كتاب براي او بياورد. امّا نبي اعم است، يعني ممكن است فرشته‌اي [غير از جبرئيل] براي او وحي نازل كند يا به قلبش الهام شود يا اين كه در خواب دريافت اخبار كند. بدين ترتيب رسول ـ كه وحي خاص دارد ـ افضل از نبي است(6). بخشي از اين تعريف به تعريف دوم و سوم برمي‌گردد و بخش ديگر آن به تعريف ششم كه برگرفته از روايات است وگرنه به صورت مجموعي دليل ندارد. افزون بر اين كه الهامات قلبي، نظير آنچه كه بر مادر موسي (عليهاالسلام) نازل شد، و به آن نفحات رحماني مي‌گوييم، ملازم با نبوّت نيست.


5 ـ احتمال ديگري كه در بيان تفاوت اين دو واژه مي‌توان مطرح كرد، اين است: همان گونه كه قبلا ً گذشت نبيّ از نَبَوَ ـ به معناي رفعت ـ است، ليكن برخي آن را از ماده‌ي‌ نبأ ـ به معناي خبر ـ دانسته‌اند(7). بدين ترتيب بر مبناي اول «نبي» به معناي رفيع المقام و بلند مرتبه و بر مبناي دوم به معناي خبرگيرنده يا گيرنده‌ي‌ وحي مي‌آيد. در هر صورت، مقام رسول از مقام نبي بالاتر است؛ زيرا مطابق معناي اول، نبيّ كسي است كه داراي منزلت الهي و مرتبت روحاني و معنوي فوق‌العاده‌اي باشد. كسي كه به اين مقام رسيده، زمينه‌ي‌ مقام رسالت در او فراهم مي‌شود و به دنبال آن رسالت به او اعطا مي‌شود. مطابق معناي دوم نيز برتري رسول از نبيّ روشن است؛ زيرا نبوّت، مقدّمه‌ي‌ رسالت است و به عبارت ديگر رسول رابط بين عالم معقول و محسوس و جالس بين آسمان معنا و زمين ماده است. آن انسان برگزيده، هنگامي كه وحي الهي را دريافت مي‌كند نبي و آن‌گاه كه آن را ابلاغ مي‌كند رسول است. از اين رو هر رسولي بايد نبي باشد تا ابزاري براي هدايت مردم داشته باشد؛ چون رسول در مقام هدايت چيزي از خودش ندارد: «ما ينطق عن الهوي * إن هو إلاّ وحيٌ يوحي»(8)، ليكن لازم نيست هر كسي كه نبي است، رسول نيز باشد؛ زيرا ممكن است انسان كامل چيزي را دريافت كند ولي مأمور به ابلاغ آن نباشد.
شاهدي كه بر اين مدّعا مي‌توان اقامه كرد اين است: در قرآن كريم غالباً هر جا كه متن وحي متضمن دستور شخصي به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشد تعبير به «يا أيـّها النّبيّ» مي‌شود، مانند: «يا أيـّها النّبيّ لم تحرّم ما أحلّ الله لك...»(9)، «يا أيـّها النّبيّ إنّا أحللنا لك أزواجك...»(10) و.... اما در جايي كه افزون بر تحمل نبوت، ابلاغ متن وحي به ديگران نيز مورد نظر باشد تعبير به «يا أيـّها الرسول» مي‌شود، مانند: «يا أيـّها الرسول بلّغ ما أُنزل إليك من ربّك»(11). در اين آيه نه تنها امر «بلّغ» (به معناي ابلاغ كن) دلالت مي‌كند كه بايد متن وحي را به جامعه ابلاغ كند، بلكه عنوان «الرسول» نيز دلالت بر اين معنا دارد. جمع بين اين دو تعبير، از اهتمام خداي سبحان بر ابلاغ دعوت مورد نظر حكايت مي‌كند.


به بيان روشن‌تر: شكي نيست كه پيامبر اكرم(ص) مأمور بود تا هر آنچه را كه بر او نازل شد اعم از وحي‌هاي قرآني و غير قرآني، نظير وحي‌هاي تفسيري، احاديث قدسي را كه در هدايت امت سهم داشت ابلاغ كند. لذا نه تنها به غير وحي تكلم نكرد: «وما ينطق عن الهوي* إن هو إلاّ وحي يوحي»(12) بلكه هر چه وحي كه به او رسيد ابلاغ فرمود: «و ما هو علي الغيب بضنين»(13).


افزون بر اين، در بسياري از آيات، كلمه‌ي‌ «قل...» آمده است. وجود اين كلمه در قرآن كريم ـ با آن كه خطاب به خود آن حضرت است ـ نشان مي‌دهد كه آن حضرت كلمه‌اي از وحي را ناگفته نگذاشته است. بنابراين، چيزي از وحي، بيان نشده نماند. البته اسرار، رموز، ملاحم و علوم غيبي ـ كه جامعه‌ي‌ بشري تاب تحمّل آن را نداشت و ندارد ـ فقط با ائمّه‌ي‌ اطهار و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم‌السلام) مطرح مي‌شد. ليكن محتواي وحي گاهي متضمن وظيفه‌اي شخصي براي آن حضرت بود كه با خطاب «يا أيّها النّبي» بيان مي‌شد و گاهي متضمن دستوري عمومي بود كه احياناً پيامبر نيز در آن داخل بود ولي وظيفه‌ي‌ پيامبر اكرم(ص) به عنوان پيامبر، ابلاغ آن بود. اين قسم از وحي با خطاب «يا أيّها الرسول» بيان مي‌شد. به هر حال، رسول گرامي(ص) در ابلاغ وحي‌هاي قرآني چيزي را فروگذار نكرده است. آنچه گفته شد مطلبي است مشهور در فرق اين دو واژه، كه خلاصه‌اش در عام بودن واژه‌ي‌ نبوّت و خاص بودن واژه‌ي‌ رسالت است. اين تفاوت، اگر چه از لحاظ بحث لغوي قابل قبول است، ليكن از چند جهت قابل مناقشه است:


الف) قرآن كريم، بشارت و انذار را ـ كه از شؤون رسالت و ابلاغ پيام الهي است ـ به انبيا نيز اسناد داده است: «فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين»(14).


ب) در اين تعريف فرق بين دو واژه‌ي‌ رسول و نبيّ اين‌گونه ترسيم شده است: انسان كامل آن‌گاه كه پيام الهي را دريافت مي‌كند، نبي است و آن‌گاه كه آن را ابلاغ مي‌كند، رسول است، در حالي كه تمام سفيران الهي افزون بر جنبه‌ي‌ نبوت، جنبه‌ي‌ رسالت نيز داشتند؛ زيرا بعيد است كه كسي هر چه از وحي دريافت مي‌كند جنبه‌ي‌ شخصي براي او داشته باشد و براي ابلاغ آن و تعليم و تزكيه‌ي‌ ديگران هيچ وظيفه‌اي نداشته باشد.


پيغمبر اكرم(ص) در جواب جناب ابوذر فرمود: از ميان صد و بيست و چهار هزار نبي فقط سيصد و سيزده نفر رسول بوده‌اند. آيا مي‌توان گفت: در طول تاريخ فقط سيصد و سيزده نفر وظيفه‌ي‌ هدايت ديگران را داشته‌اند و بقيه‌ي‌ صد و بيست و چهار هزار نفر مسؤوليتي در اين زمينه نداشته‌اند؟


البتّه چنين چيزي استحاله‌ي‌ عقلي ندارد و ظاهر برخي از احاديث نيز آن را تاييد مي‌كند، ليكن بسيار مستبعد است.


ج) قرآن كريم تصريح كرده است كه نه تنها به رسولان، بلكه به انبيا نيز رسالت داديم: «وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبيّ...»(15).


د) قرآن كريم از موسي(ع) به عنوان رسولي كه نبي بود، با تقديم رسالت بر نبوّت، ياد كرده است: «واذكر في الكتاب موسي إنّه كان مخلصاً وكان رسولاً نبيّاً»(16)، در حالي كه مطابق تعريف مشهور بايد مي‌گفت: «كان نبيّاً رسولاً».


بدين ترتيب تفاوت مذكور بين نبي و رسول قابل استناد به قرآن كريم نيست، هر چند كه پشتوانه‌ي‌ لغوي دارد.


6 ـ از قرآن كريم استفاده مي‌شود و مي‌توان آن را به قرآن اسناد داد كه نبي و رسول مأمور ابلاغ پيام الهي هستند، ليكن رسول مأموريت ويژه‌اي در اين جهت دارد و پيك مخصوص خداست. از اين رو با ارسال رسول، اتمام حجت مي‌شود و نيز نزول عذاب بر امّت طغيان‌گر، بعد از ارسال رسول خواهد بود، نه بعد از ارسال نبي:«لكلّ أُمّة رسول فإذا جاء رسولهم قضي‌ بينهم بالقسط وهم لا يُظلمون»(17)، «وما كنّا معذّبين حتّي نبعث رسولاً»(18)، «رسلاً مبشّرين و مُنذرين لئلاّ يكون للنّاس علي الله حجّة بعد الرسل»(19).


تعليق نزول عذاب و اتمام حجّت بر ارسال رسول، بيانگر مأموريت ويژه‌ي‌ رسول است، مأموريتي كه او را از نبي ممتاز مي‌كند.
7 ـ در روايات نيز به گونه‌اي ديگر بين دو واژه‌ي‌ نبي و رسول فرق گذاشته شده است. از امام باقر(ع) سؤال شد: فرق بين رسول، نبي و محدَّث (به فتح) چيست؟ فرمود: رسول، كسي است كه جبرئيل بر او نازل مي‌شود و او به صورت آشكارا جبرئيل را مي‌بيند و با وي سخن مي‌گويد. امّا نبي، كسي است كه فرشته‌ي‌ وحي را در خواب مي‌بيند آن‌گونه كه ابراهيم(ع) در خواب ديده بود و پيامبر اكرم(ص) نيز از اين خواب‌ها مي‌ديد تا آن كه فرشته‌ي‌ وحي براي او رسالت آورد. وقتي كه حضرت محمّد(ص) بين نبوّت و رسالت جمع كرد، جبرئيل پيش او مي‌آمد و رو در رو با او صحبت مي‌كرد.


امّا محدَّث (به فتح) كسي است كه فرشته با او سخن مي‌گويد و او سخن فرشته را مي‌شنود ولي نه در بيداري آن را مي‌بيند و نه در خواب؛ عن الأحول قال: سئلت أبا جعفر عليه‌السلام عن الرسول و النبىّ و المحدَّث قال عليه‌السلام: الرسول الذى يأتيه جبرئيل قُبُلاً فيراه و يكلّمه فهذا الرسول، و أمّا النبىّ فهو الذى يري فى منامه نحو رؤيا إبراهيم و نحو ما كان رأي رسول الله صلّي الله عليه و آله من أسباب النبوّة قبل الوحى حتّي أتاه جبرئيل عليه‌السلام من عند الله بالرسالة و كان محمّد صلّي الله عليه و آله حين جمع له النبوة و جائته الرسالة من عند الله يجيئه بها جبرئيل ويكلّمه بها قبلاً... و أمّا المحدَّث فهو الذى يحدَّث فيسمع ولا يعاين ولا يري فى منامه(20).
استاد علامه‌ طباطبايي (رحمه‌الله) معتقد است كه آيه‌ي‌ شريفه‌ي‌ «قل لو كان في الأرض ملائكة يمشون مطمئنّين لنزلنا عليهم من السماء ملكاً رسولاً»(21) متضمّن فرقي است كه در اين حديث بين رسالت و نبوّت گذاشته شد(22).


تذكّر: آنچه در فرق بين رسول و نبي بازگو شد راجع به رسالت انساني جهت تعليم كتاب و حكمت و تزكيه‌ي‌ نفوس و ساير مسايل مربوط به اداره‌ي‌ امور جامعه‌ي‌ بشري است وگرنه رسالت به معناي عام، مصاديق ديگري دارد، مثل فرشتگان: «جاعل الملائكة رُسُلاً»(23)، شياطين: «أرسلنا الشياطين علي الكافرين تَؤزّهم أزاً»(24)، بادها: «أرسلنا الرياح لواقح»(25) و...، ليكن از هيچ يك آنها به عنوان رسولان، نبيّين يا انبياي اصطلاحي تعبير نخواهد شد. همچنين اصل اِنباء (به معناي گزارش) و نيز تنبيه (به معناي اعلام)، معناي جامع و فراگيري دارد كه طبق آن خداوند هم اِنباء و تَنْبيه دارد ولي عنوان رسالت بر ذات اقدس الهي منطبق نخواهد شد، چنان كه عنوان نبيّ نيز بر آن ذات اقدس اطلاق نمي‌شود.


*****


(1) بحار، ج11، ص32؛ خصال، ص524، ابواب العشرين وما فوقه.
(2) همان، ج11، ص54؛ الميزان، ج14، ص391.
(3) سوره‌‌ شوري، آيه13.
(4) الميزان، ج14، ص391.
(5) همان.
(6) شرح المقاصد، ج5، ص5، المقصد السادس فى السمعيّات.


(7) مفردات، «نبأ» و «نبي». برخي نيز گفته‌اند: ممكن است از ريشه‌ي‌ نبي به معناي طريق باشد. پيامبر را از آن جهت نبي گفته‌اند كه راه رسيدن به حق تعالي است؛ أو من النبى بمعني الطريق لكونه وسيلة إلي الحق تعالي (شرح المقاصد، ج5، ص5، المقصد السادس فى السمعيّات)، ليكن چنين ريشه‌اي براي اين واژه در كتاب‌هاي رايج لغت مشاهده نشد.


(8) از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد. [آنچه مي‌گويد] چيزي جز وحي نيست كه بر او نازل مي‌شود (سوره‌ نجم، آيات 3 ـ 4).


(9) اي نبي! چرا آنچه كه خدا بر تو حلال كرده، [بر خود ] حرام مي‌كني... (سوره‌‌ تحريم، آيه1).


(10) اي نبي! ما حلال كرده‌ايم بر تو همسرانت را كه... (سوره‌ احزاب، آيه50).


(11) اي رسول! آنچه را كه از سوي پروردگارت نازل مي‌شود، ابلاغ كن (سوره‌ مائده، آيه67).


(12) سوره‌ نجم، آيات 3 و4.


(13) او (پيامبر) نسبت به غيب، يعني وحي بخيل نيست [تا از آن بكاهد يا چيزي از آن را ناگفته رها كند] (سوره‌ تكوير، آيه24).


(14) انبيا را [به عنوان] مبشّر و منذر برانگيخت (سوره‌ بقره، آيه213).


(15) قبل از تو هيچ رسول و نبي را نفرستاديم مگر آن كه... (سوره‌ حج، آيه52).


(16) در اين كتاب، موسي را ياد كن كه او بنده‌اي خالص شده و رسولي صاحب نبوّت بود (سوره‌ مريم، آيه51).


(17) هر امّتي رسولي دارد. پس اگر رسولشان آمد، ميان آنان به قسط و عدل حكم مي‌شود و بر آنان ستم نخواهد شد (سوره‌ يونس، آيه47).


(18) هيچ‌گاه [افراد يا امم را] عذاب نخواهيم كرد، مگر آن كه رسولي برانگيزيم (سوره‌ اسراء، آيه15).


(19) رسولاني بشارت دهنده و بيم كننده فرستاديم تا مردم بهانه و حجّتي در برابر خدا نداشته باشند (سوره‌ نساء، آيه165).


(20) اصول كافي، ج1، ص176.


(21) بگو: اگر در زمين فرشتگاني مي‌بودند كه با طمأنينه و آرامش راه مي‌رفتند، به يقين فرشتگاني را به عنوان رسول بر آنان از آسمان نازل مي‌كرديم (سوره‌ اسراء، آيه95).


(22) الميزان، ج13، ص204، ذيل آيه.


(23) فرشتگان را رسول قرار داد (سوره‌ فاطر، آيه‌1).


(24) شياطين را بر كافران فرستاديم تا آنان را [به سوي گناه و ناپسندي] برانگيزانند (سوره‌ مريم، آيه‌83).


(25) بادها را بارور كننده فرستاديم (سوره‌ حجر، آيه‌22).

< body>

دوست دارم


توی زمین و آسمون، یکی از زیباترین جمله‌هایی که خیلی مشتری داره اینه:


 


"دوست دارم"


*****

البته این پست در اصل بهانه ای بود که سالگرد ازدواج


حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)


رو به جای دیروز تبریک بگیم.


مبارک باد بر زمین و آسمانیان، لبخند زیبای خداوند در پیوند این دو عاشقترین...

ماه امام رضا

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
مولای مهربونم سلام


هر روز از ماهی که به شما دلسپردم می‌گذره، بیشتر لذت


صاحب‌داشتنِ لحظه لحظه‌های عمرم رو می‌فهمم.


این که این ثانیه‌ای که میاد صاحبی داره که خودم رو، وجودم رو تمام هم و غم‌هام رو به اون سپردم پس چه باک از دلواپسی، از چه کنم چه کنم‌های الکی!


اما یا امام رضا! اگرچه ما بارها  از سر شوق و رضایت،


سر بر سجده‌ی شکر گذاشتیم و می‌گذاریم که:
خدایا شکرت به خاطر امام رضا(ع)، به خاطر اینکه دلهای ما رو به اون سپردی
اما همه‌ی آرزومون اینه که با غیرت و همت، به جایی برسیم که یه بار هم شما بگین :


"من هم ازتون راضی‌ام "


و چه بهشتی بالاتر از مورد رضای رضای خدا بودن...


***
یا مولا!
بقیه روزهای باقی مانده این ماه رو هم به عشق شما چشم از خواب باز می‌کنم
و چشم به عنایت شما می‌دوزم...


فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز 



 

آیه هفته3


من عجب دارم ز جویای صفا       کو رمد در وقت صیقل از جفا


عشق چون دعوی، جفا دیدن گواه


چون گواهت نیست، شد دعوی تباه


چون گواهت خواهد این قاضی، مرنج            بوسه ده بر مار، تا یابی تو گنج


نگاه شما به امتحان‌های زندگی چیه؟!