دنیا را بسازیم


پدر داشت روزنامه مي خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پيش پدرش رفت و گفت: پدر بيا بازي کنيم پدر که بي حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنيا بود را تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن. پسر هم رفت و بعد از مدتي عکس را به پدرش داد. پدر ديد پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسيد که نقشه جهان رو … چطور تونستی؟ پسر گفت: من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم.



وقتي آدمها درست بشن دنيا هم درست ميشه..

۱ نظر:

salam گفت...

جالب بود؛ یاد این حدیث افتادم که مضمونش این بود که اگه رابطه بین خود و خدا را اصلاح کنی؛ خدا هم رابطه بین تو و خلق رو اصلاح خواهد کرد.