سلام ای همة دار و ندارم سلام ای همة صبرو قرارم سلام ای گل و ای باغ بهارم
سلام ای سحر هر شب تارم نشسته است گدایت سر راهی
که با گوشة چشمت بکنی نیم نگاهی و رهاني ز غمت دل ز تباهي
و درست است تو شاهی و در هر دو جهان حسرت ماهي
ولی کم نشود از کرمت گر بنوازی پر کاهی
بيا پس تو بده بر دل ما صبر بلا را
تویی در دو جهان جود مجسّم و گدایی کند از درگه تو جود، چو حاتم
و نگردد ز یَم جود و سخا و کرمت کم که بر این جان نزارم تو نهی دارو و مرهم
بيا پس تو بزن بر دل ما مُهرِ ولا را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر