شرح زیارت جامعه1

سلام خدمت همه دوستان عزیز
از این هفته شرح زیارت جامعه
آقای جوادی آملی رو شروع کردیم
 و انشاءالله هر هفته یکشنبه‌ها این بحث رو ادامه می‌دیم.

بسم الله الرحمن الرحیم 


- معنای "السلام علیکم"


السّلام عليكم؛ (1) سلام و درود بر شما.... "سلام" از "سَلِمَ" ضدّ خصومت و به معناي شدت موافقتي است كه هيچ‌گونه خلاف و نزاعي در بين نباشد. انقياد، صلح، رضا و امثال آن از لوازم اين معناست(2). سلام به معناي سلامت است و "السلام عليكم" يعني سلامت از جانب خدا بر شما [مخاطبان] باد(3). آسان‌ترين ابزار تكريم مبادله‌ی‌ سلام هنگام مقابل شدن با ديگران، ساده‌ترين، آسان‌ترين و ارزشمندترين وسيله براي ابراز ارادت، تكريم و تعظيم ‌مخاطب و تحكيم پيوندهاي اجتماعي است.


- سلام، بهترین تحیّت


سلام، نوعي تحيّت و درود است. اصل "تحيّت" به معناي طلب حيات براي مخاطب است، خواه حيات ظاهري باشد يا حيات باطني، مادي باشد يا معنوي(4). در قرآن كريم آمده است: "تَحيّتهم فيها سلام"(5)؛ تحيت بهشتيان، سلام است. طبق اين آيه، تحيت، انواعي دارد كه سلام، بهترين آنهاست. از اين رو بهشتيان آن را انتخاب مي‌كنند. به اين ترتيب، سلام‌كننده به كمك سلام، حيات همراه با سلامت، يعني كمال حيات نازل شده از جانب خداوند را براي مخاطب، طلب مي‌كند و در واقع، معناي آن "سلام الله عليك‌" است؛ چون سلام از اسماي حسناي خداست: "هو الملكُ القدّوس السلام"(6) و مبدأ هر‌گونه سلام و سلامتي اوست: اللّهمّ أنت السلام و منك السلام و لك السلام و إليك يعود السلام(7)؛ خدايا! سلام تويي و سلامتي از تو نشأت مي‌گيرد و از آنِ توست و به سوي تو نيز باز مي‌گردد. از آنجا كه خداي متعال سلام است، سلام و جوابي كه ميان دو نفر رد و بدل مي‌شود (سلام عليك، عليك السلام) عبارت ديگري از "هو الأوّل و الاخر"(8) است.


سلام خدمت همه دوستان عزیز
از این هفته شرح زیارت جامعه
آقای جوادی آملی رو شروع کردیم و انشاءالله هر هفته یکشنبه‌ها این بحث رو ادامه می‌دیم.



بسم الله الرحمن الرحیم 


- معنای "السلام علیکم"


السّلام عليكم؛ (1) سلام و درود بر شما.... "سلام" از "سَلِمَ" ضدّ خصومت و به معناي شدت موافقتي است كه هيچ‌گونه خلاف و نزاعي در بين نباشد. انقياد، صلح، رضا و امثال آن از لوازم اين معناست(2). سلام به معناي سلامت است و "السلام عليكم" يعني سلامت از جانب خدا بر شما [مخاطبان] باد(3). آسان‌ترين ابزار تكريم مبادله‌ی‌ سلام هنگام مقابل شدن با ديگران، ساده‌ترين، آسان‌ترين و ارزشمندترين وسيله براي ابراز ارادت، تكريم و تعظيم ‌مخاطب و تحكيم پيوندهاي اجتماعي است.


- سلام، بهترین تحیّت


سلام، نوعي تحيّت و درود است. اصل "تحيّت" به معناي طلب حيات براي مخاطب است، خواه حيات ظاهري باشد يا حيات باطني، مادي باشد يا معنوي(4). در قرآن كريم آمده است: "تَحيّتهم فيها سلام"(5)؛ تحيت بهشتيان، سلام است. طبق اين آيه، تحيت، انواعي دارد كه سلام، بهترين آنهاست. از اين رو بهشتيان آن را انتخاب مي‌كنند. به اين ترتيب، سلام‌كننده به كمك سلام، حيات همراه با سلامت، يعني كمال حيات نازل شده از جانب خداوند را براي مخاطب، طلب مي‌كند و در واقع، معناي آن "سلام الله عليك‌" است؛ چون سلام از اسماي حسناي خداست: "هو الملكُ القدّوس السلام"(6) و مبدأ هر‌گونه سلام و سلامتي اوست: اللّهمّ أنت السلام و منك السلام و لك السلام و إليك يعود السلام(7)؛ خدايا! سلام تويي و سلامتي از تو نشأت مي‌گيرد و از آنِ توست و به سوي تو نيز باز مي‌گردد. از آنجا كه خداي متعال سلام است، سلام و جوابي كه ميان دو نفر رد و بدل مي‌شود (سلام عليك، عليك السلام) عبارت ديگري از "هو الأوّل و الاخر"(8) است.


تذكرّ 1: در معناي فقرات اين دعاي بلند مرتبه مي‌توان گفت:


الف) خداوند سلام است، يعني تمام كمال‌هاي آن ذات اقدس از آسيب عيب و گزند نقص، سالم است.


ب) خداوند مبدأ فاعلي تمام آثار سودمند و با بركت است پس مبدأ آغازين سلام نيز خداست.


ج) خداوند مالك تمام اسما و افعال و آثار و بالاخره مَلِك همه‌ي‌ اشياست و سلام نيز يكي از مماليك اوست. بنابر‌اين، سلام در اختيار خداست.


 د) خداوند، انجام همه‌ی‌ اشيا و پايان تمام امور و مقصد و نهايت همه‌ي‌ سائران صائر و تمام سالكانِ متحوّل است. بنابراين، مرجع پاياني سلام نيز خداست. به بيان ديگر: چون سلام از كلمات طيب است و هر كلام طيّبي به سوي خداوند صعود مي‌كند  "إليه يصعد الكلم الطيّب"(9) و صعود همان قوس رجوع و عود به طرف خداست، لذا بازگشت هر سلام به سوي خداست.


تذكّر 2: برخي سرّ تسميه‌ي‌ خداي سبحان به "سلام" را چنين دانسته‌اند: هر موجودي هرچه دارد به تسليم الهي است و او چنين نعمتي را همراه با سلامت در اختيار آن موجود گذاشته و تسليم او گردانيده است. لذا خداوند خود را به طور مبالغه در اين وصف، سلام (به معناي مسلِّم و سلام‌دهنده) ناميده است(10)


تحيت در عصر جاهليت تحيّت نسبت به يك‌ديگر، قبل از اسلام، يعني در دوران جاهليت نيز وجود داشت و به صورت‌هاي مختلف گفته مي‌شد، مانند:  "حيّاك الله"؛ خدا تو را زنده نگه‌دارد، "أبيتَ اللعن"؛ از نفرين و دعاي بد ديگران دور باشي (كنايه از اين كه از كاري كه تو را مستوجب لعن، نكوهش و نفرين مردم گرداند، برحذر باشي)، "أنعم صباحاً"؛ خوش گرداند بامداد تو را، "أنعم مَساءً"؛ خوش گرداند شامگاه تو را (معادل صبح بخير و شب بخير) و.... ليكن اين تحيت‌ها هم ناقص و يك بُعدي بود و هم در طول زمان با بعضي از شوائب و ثنيّت و رگه‌هاي استعباد جاهلي همراه شده بود. بدين‌گونه كه هميشه بايد مطيع نسبت به مطاع و طبقات پايين نسبت به طبقات بالا اين تحيات را بگويند(11). از اين‌رو در شريعت رسول اكرم(ص) كه يكي از برنامه‌هاي اساسي آن تلاش براي براندازي عادات جاهليت و رسوم دوگانه‌پرستي است، مبادله‌ي‌ سلام مرسوم گرديد و مسلمانان موظف شدند سلامت محض را كه هيچ عيب و نقصي، اعم از مرض، آفت، ذلت، حقارت، گزند دشمن، گمراهي در امور مادي و معنوي و خلاصه هيچ‌گونه آسيب جسمي و روحي در آن نباشد براي يك‌ديگر طلب كنند و در واقع مجموعه‌اي از دعاها را در يك جمله خلاصه گردانند، اگر چه تحيت از سنخ دعا نيست.


- سلام، بهترین تحیت خدا به انبیا و بندگان صالحش


سلام، تحيتي الهي بهترين تحيتي كه خدا براي انبيا (عليهم‌السلام) و بندگان صالح خود دارد سلام است كه گاهي آن را بدون واسطه مي‌فرستد، نظير "سلام علي نوح في العالمين"(12)، "سلام علي إبراهيم"(13) و گاهي از زبان يكي از اولياي خود، نظير آنچه كه از زبان كليم خويش به بندگان صالح خود ابلاغ كرد:  "والسلام علي من اتّبع الهدي"(14) البته اين سلام اختصاص به دنيا ندارد، بلكه در ملاقات با خدا در قيامت نيز بهترين هديه و تحيتي كه نصيب بندگان صالح مي‌شود همين سلام است:  "تحيتهم يوم يلقونه سلام"(15). اين آيه نيز نشان مي‌دهد كه تحيت انواعي دارد و سلام يكي از بهترين آنهاست. فرشتگان نيز با سلام از بهشتيان استقبال كرده، آنان را به خوان گسترده‌ي‌ نعمت الهي دعوت مي‌كنند:  "قال لهمْ خَزَنَتُها سلام عليكم طِبْتم فادْخلوها خالدين"(16) همان‌گونه كه در لحظه‌ي‌ احتضار، ارواح آنها را با سلام، توفّي و قبض مي‌كنند:  "الذين تتوفّاهم الملائكة طيّبين يقولون سلام عليكم"(17). حاصل آن كه: مؤمنان وارسته از هر كسي كه با او مواجه مي‌شوند تحيت و سلام دريافت مي‌كنند، هم از ملائكه:  "والملائكةُ يدْخلون عليهمْ من كلِّ بابٍ* سلامٌ عليكم بما صبرتم"(18) و هم از رفيقان و هم‌سفران بهشتي خودشان:  "تحيّتُهم فيها سلامٌ"(19). اساساً چيزي جز سلام، گوش آنها را در آن دارالسلام نوازش نمي‌كند و از هرگونه كلام لغو، بيهوده و گناه‌آلود مبرّا هستند:  "لا يسمعون فيها لغواً ولا تأثيماً * إلاّ قيلا ً سلاماً سلاماً"(20)


- دارالسلام


قرآن كريم، بهشت را "دار السلام" معرفي مي‌كند:  "لهم دار السلام عند ربهم"(21)، "والله يدعوا إلي دار السلام"(22) دارالسلام يا به معناي دارالله است؛ زيرا سلامْ اسمي از اسماي حسناي خداوند است:  "السلام المؤمن المهيمن"(23) كه جهت تكريم و تعظيم بهشت، آن را بدين نام خوانده‌اند چنان‌كه كعبه را بيت الله مي‌نامند ـ در اين صورت، اضافه، لاميه و تقدير آن دارٌ لله است ـ يا اين كه اضافه‌ي‌ "دار" به "السلام" اضافه‌ي‌ بيانيه است و به معناي خانه‌اي است كه سلامت محض باشد و ساكنان آن چيزي جز سلامت ندارند؛ زيرا هيچ آفتي اعم از درد، فقر، رنج، مرض، فراق از محبوب، مرگ، پيري، تغيير و زوال نعمت و... در آنجا وجود ندارد.


- سلام بر پیشوایان نور، آنانی که سلام ما را جواب می‌دهند...


با توجه به آنچه گذشت خداوند متعال به پيامبرش(ص) ـ كه پيوسته تحت تربيت و تأديب او بود(24) ـ فرمود: با اين تحيت، مؤمناني را كه به مجلس تعليم و تربيت تو حاضر مي‌شوند، پذيرا باش؛ "إذا جائك الذين يؤمنون بـايـاتنا فقل سلام عليكم"(25). بر همين اساس به ما نيز آموختند كه هنگام شرفيابي به محضرشان ـ حتي پس از ارتحال ـ با جاري كردن همين تحيت بر زبانمان، ارادت و اخلاص خود را ابراز كنيم. سلام بر پيشوايان نور به اعتقاد ما مرگ و حيات نبي اكرم(ص) و ائمه‌ي‌ معصومين (عليهم‌السلام) يكسان است: اللّهـمّ إنّى أعتـقد حرمة صاحب هذا المشهد الشريف فى غيبته كما أعتقدها فى حضرته و أعلم أنّ رسولك وخلفائك عليهم السلام أحياءٌ عندك يرزقون يرون مقامى و يسمعون كلامى و يردّونَ سلامى و أنـّك حجبت عن سمعى كلامهم...(26)؛ خدايا! من در غيبت صاحب اين مزار و حرم شريف ـ مانند حيات مبارك او ـ معتقد به احترامش هستم. خدايا! من مي‌دانم كه رسول تو (ص) و خلفاي تو (عليهم‌السلام) زنده‌اند و پيش تو روزي مي‌خورند، مرا مي‌بينند، كلام مرا مي‌شنوند و سلامم را جواب می‌دهند، ليكن تو كلام آنها را از گوش من پوشاندي. علي(ع) نيز از پيغمبر اكرم(ص) نقل كرده است:  "يموت من مات منا و ليس بميّت"(27)؛ هركس از ما كه مي‌ميرد [به ظاهر] مي‌ميرد [ولي در حقيقت] مرده نيست. معناي حيات ائمّه (عليهم‌السلام) روشن است كه اين حيات و زنده بودن غير از "زنده ياد"‌ی است كه از نام نيك و پيش قدم بودن در كارهاي خير پديد مي‌آيد و سعدي با اشاره‌ي‌ به آن چنين سروده است:


سعـديـا مـرد نـكـونـام نـميـرد هـرگز       مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند


نيز سروده است:


قارون هلاك شد كه چهل خانه گنج داشت       نـوشيـن روان نمـرد كه نـام نكو گذاشت(28)


و آن پيـر لاشـه را كـه سـپـردنـد زيـر خـاك       خاكش چنان بخورد كزو استخوان نمـانـد


زنـده اســـت نـام فـرّخ نـوشـيـن روان       گرچه بسي گذشـت كه نوشـين روان نماند


خيري كن اي فلان و غنيمت شـمار عُـمر       زان پيشـتر كـه بانگ بر آيد فـلان نـمـاند(29)


اين حيات، حتي غير از حياتي است كه حكما براي روح قايل هستند و مي‌گويند: روح، فنا نمي‌پذيرد و آدمي با مرگ از عالَمي به عالَم ديگر منتقل مي‌شود، بلكه از سنخ حياتي است كه لسان‌الغيب با اشاره‌ي‌ به آن گفته است:


مـا در پيـاله عـكس رُخ يـار ديـده‌ايم       اي بی‌خـبـر ز لـذّتِ شـربِ مـدامِ مـا


هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق       ثبت اسـت بر جـريـده‌ي‌ عـالَـم دوام مـا(30)


- حیاتی برتر


اين، حياتي برتر از ساير حيات‌هاست كه اختصاص به اولياي خدا دارد و نمونه‌ي‌ آن را قرآن كريم براي شهدا اثبات كرده و فرمود: هرگز مگوييد كشته شدگان در راه [احياي دين] خدا مرده‌اند، بلكه آنان زندگاني هستند كه شما نحوه‌ي‌ زندگيشان را درك نمي‌كنيد؛ "و لا تقولوا لمن يُقتل في سبيل الله أموات بل أحياءٌ و لكن لاتشعرون"(31) گاهي نيز چنين پنداري را باطل دانست و فرمود: هرگز مپنداريد كه كشته شدگان در راه خدا مرده‌اند، بلكه آنان زندگاني روزي‌خور در نزد خدا هستند؛ "و لا تحسبنّ الّذين قُتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياءٌ عند ربّهم يُرزقون"(32) بر اساس اين آيه حيات شهيد، حياتي ويژه در پيش خداست كه به طور طبيعي اختصاص به مؤمن خواهد داشت، در حالي كه "زنده ياد" بودن و "نيك نام" شدن، اختصاص به مؤمن معتقد به خدا و قيامت ندارد، بلكه كفّار نيز مي‌توانند نام نيك از خود به يادگار بگذارند. از سوي ديگر در آيه‌ي‌ قبل تصريح كرده كه شما نمي‌توانيد نحوه‌ي‌ زندگي شهيد را ادراك كنيد:  "ولكن لاتشعرون"، در حالي كه زنده‌ياد بودن را هركسي مي‌تواند بفهمد و اساساً انسان‌هاي غير موحّد بيشتر از ديگران دنبال آن هستند وگرنه انسان‌هاي موحّد بيشتر به اخلاص و عمل كردن براي رضاي خدا مي‌انديشند. اگر شهيد جبهه‌ي‌ ايمان از چنين حياتي برخوردار است، امامان نور به طريق اولي از اين حيات و بلكه برتر از آن برخوردارند؛ زيرا نه تنها جملگي به شهادت رسيده و از اين مقام برخوردارند، بلكه شهدا از بركت هدايت آنها به چنين فوز و فيضي مي‌رسند. ‌شواهد ديگري نيز زنده بودن ائمّه‌ي‌ اطهار (عليهم‌السلام) را تأييد مي‌كند.


- شواهدی دال بر زنده بودن ائمه


الف) پيغمبر اكرم(ص) فرمود: هر كس مرا بعد از وفاتم زيارت كند، مثل آن است كه در زمان حياتم به زيارت من آمده باشد و در روز قيامت شاهد و شفيع او خواهم بود؛ من زارنى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى و كنتُ له شهيداً و شافعاً يوم القيامة(33). 


ب) اولياي الهي نه تنها زنده‌اند و كسي نزديك مزارشان به آنان سلام دهد، مي‌شنوند، بلكه از راه دور هم مي‌توان به آنان سلام داد:  "من صلّي علىَّ عند قبرى سمعته و من صلّي علىَّ من بعيدٍ بُلّغتُه"(34)


 امام صادق(ع) فرمود: اگر كسي از شما در نقطه‌ی‌ دوردستي قرار گرفت به گونه‌اي كه رفتن براي زيارت امام بر او شاقّ است، به پشت بام خانه‌ي‌ خود برود و دو ركعت نماز بخواند و با اشاره كردن به قبرهاي ما، سلام و صلوات بر ما بفرستد كه به ما خواهد رسيد؛ إذا بعُدت بأحدكم الشُّقّة و نأت به الدّار فليعلُ علي منزله وليصلّ ركعتين وليؤمِ بالسّلام إلي قبورنا فإنّ ذلك يصل إلينا. صحّت زيارت از دور و آگاهي آن ذوات نوري از چنين زيارتي نشان مي‌دهد كه حيات ائمّه (عليهم‌السلام) حيات برتر است.


ج) آنان شاهد بر اعمال امّت هستند و در روز قيامت شهادت مي‌دهند شهادت بر اعمال و تحمّل آن ملازم با حيات و ادراك است. گفتني است كه همه‌ي‌ فرقه‌هاي اسلامي معتقد به اين‌گونه حيات براي رسول اكرم(ص) هستند. حتّي وهابيون حجاز نيز كه خود را يگانه پرچم‌دار توحيد ناب مي‌‌دانند و ساير فرقه‌هاي اسلامي را مشرك مي‌شمارند، چنين اعتقادي دارند. از اين جهت آيه كريمه‌ي‌ "يا أيّها الّذين ءامنوا لاترفعوا أصواتكم... " را بر روضه‌ي‌ منوّره‌ي‌ آن حضرت ثبت كرده و همواره با ايما و اشاره از زائران مي‌خواهند كه حرمت پيامبر اكرم(ص) را نگه ‌دارند و صداي خود را در محضر آن حضرت بلند نكنند. بدين ترتيب، حيات و مرگ پيامبر اكرم(ص) و ائمّه‌ي‌ اطهار (عليهم‌السلام) يكسان است. يعني مرده‌ي‌ آن ذوات نوري به منزله‌ي‌ زنده‌ي‌ آنان است چنان كه زندگي عدّه‌اي از تبه‌كاران همانند مرگ است. همين‌طور خواب و بيداري آنها نيز مساوي است.


امام صادق(ع) مي‌فرمايد: ابوذر (رضوان الله تعالي عليه) دنبال پيامبر اكرم(ص) مي‌گشت. به وي گفتند: پيامبر در فلان باغ حضور دارد. ابوذر به سمت آن باغ رفت. متوجّه شد پيامبر اكرم(ص) در گوشه‌اي خوابيده است. بيدار كردن آن حضرت بر ابوذر گران آمد. تصميم گرفت آن حضرت را بيازمايد كه آيا خوابيده است يا بيدار. از اين رو شاخه‌ي‌ خشكيده‌اي را شكست تا صداي آن به گوش پيامبر اكرم(ص) برسد (به طور طبيعي اگر بيدار باشد صداي آن را مي‌شنود و چشم خود را باز مي‌كند و اگر چشم خود را نگشود، معلوم می‌شود در خواب است). پيامبر اكرم(ص) صداي شكستن شاخه‌ي‌ درخت را شنيد، سر خود را بلند كرد و فرمود: ابوذر! مي‌خواهي مرا امتحان كني؟ آيا نمي‌داني كه من اعمال شما را در خواب نيز مشاهده مي‌كنم آن‌گونه كه در بيداري شاهد آن هستم. چشم‌هاي من مي‌خوابد ولي قلبم نمي‌خوابد(35) اكنون با روشن شدن معناي سلام و مقصود از تسليم، مي‌توان فهميد كه چرا غالب زيارت‌نامه‌ها يا همه‌ي‌ آنها با سلام شروع و در همه‌ي‌ قسمت‌هاي آن، تسليم تكرار مي‌شود.


 اشارات:


 - سرّ نامگذاری ذات اقدی باری تعالی به "سلام"


 1 ـ مظاهر اسم مبارك "سلام" سلام، اسمي از اسماي ذات اقدس باري تعالي است. سرّ اين نام‌گذاري آن است كه معناي سلام و حقيقت آن بالاصاله مختصّ خداي سبحان بوده، از او نازل مي‌شود و به ديگران مي‌رسد، ذكر آن موجب بركت و ميمنت است، دوام ذكر آن سبب كثرت ياد و نام محبوب مي‌گردد و شايد يكي از اسرار تأكيد دين مقدس اسلام بر سلام كردن، همين امور باشد(36). از آنجا كه اين اسم خارج از ذات اقدس ربوبي است و از مقام فعل او انتزاع مي‌شود، مظهر طلب مي‌كند و از اسماي فعلي خدا شمرده مي‌شود(37) بدين ترتيب منافاتي ندارد كه اين اسم مبارك، هم بر خداي سبحان اطلاق شود و هم بر مظاهر تامّ و تمام او، مانند اهل‌بيت عصمت و طهارت (عليهم‌السلام). از اين رو نبي اكرم(ص) در سفر معراج بعد از توجه و التفات به صفوفي از ملائكه و انبيا و مرسلين به آنها سلام كرد. خداوند متعال به او فرمود: سلام، تحيت، رحمت و بركات، تو و ذريّه‌ات هستيد؛ ... أنّ السلام والتحيّة والرّحْمة والبركات أنت وذريّتُك.(38)


- اثرات سلام به معصومین(ع)


2 ـ وسيله‌ي‌ ترفيع درجات همه‌ي‌ ممكنات اعمّ از معصوم و غير معصوم، به لحاظ قوس صعود در حال حركت به سوي كمال مطلق هستند و اين كمال‌جويي و ترفيع درجه در بهشت نيز ظهور دارد:  "أُولئك يُجْزون الغُرفة بما صبروا ويُلقّوْن فيها تحيّةً وسلاماً"(39)؛ آنان در مقابل صبر و شكيباييشان در دنيا به درجات عالي بهشت، پاداش داده مي‌شوند و در آنجا تحيت و سلام دريافت مي‌كنند. از اين رو سلام‌هاي ما به معصومين (عليهم‌السلام) سلام تكريمي و مايه‌ي‌ ترفيع درجاتشان است؛ چون سبب مي‌شود كه سلامت ويژه‌اي از ناحيه‌ي‌ ذات اقدس باري تعالي به آنان افاضه شود. افزون بر اين، براي خود سلام‌كننده نيز اجر، منزلت و رفعت درجه را همراه خواهد داشت.


- ذوات مقدس معصومین، واسطه ما و خدا


تذكر: معناي ترفيع درجه اين نيست كه سلام ما به منزله‌ي‌ مبدأ فاعلي و واسط بين خداوند و آن ذوات نوراني قرار گيرد تا در نتيجه ما واسطه‌ي‌ استفاضه‌ي‌ آنان شويم، بلكه خداوند در ظرف عرض ادب ما فيض ويژه‌اي نازل مي‌كند كه بالاصاله به آن ذوات مقدّس مي‌رسد و به تَبَع آنان، رشحات آن به ما مي‌رسد. به بيان ديگر: با وساطت آن انسانهاي كامل دعاي ما صعود مي‌كند و به محضر الهي بار مي‌يابد و از آن سو فيض الهي نيز به بركت وساطت آن ذوات نوراني نازل مي‌شود و به ما مي‌رسد. بنابر اين، حلقه‌ي‌ واسطه بين واجب تعالي و ممكنات همواره آنها هستند و بس و ما هرگز نمي‌توانيم چنين وساطتي را عهده‌دار شويم. ايجاد ظرف عرض ادب نيز اگر چه به صورت ظاهر به خود ما مربوط می‌شود، ليكن اين عرض ادب با امكاناتي صورت مي‌گيرد كه خود آنان در اختيار ما گذاشتند. پيام دعاها و معناي مقارن با صلوات‌هاي ما درباره‌ي‌ ائمّه‌ي‌ اطهار (عليهم‌السلام) اين است كه خدايا! سيل رحمت خود را بر كوهسار وجود محمّد و آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) فرو فرست، تا سيلاب جاري از آن، جان‌هاي تشنه‌ي‌ ما را سيراب كند.


تمثيل استاد علامه‌ي‌ طباطبايي (رحمه‌الله) در اين باره چنين است: اگر كسي دسته ‌گلي را از باغ خود بچيند و به ديگري هديه بدهد، مي‌تواند بگويد: چيزي كه از آنِ من بود به تو هديه كردم امّا اگر نوكري ـ كه تمام وجود و شئون او مربوط به مولايش است و از خود چيزي ندارد ـ با اجازه‌ي‌ مولا و با استفاده از وقتي كه بايد در خدمت مولا باشد، دسته گلي را از باغ مولا بچيند و تقديم او كند، هرگز نمي‌تواند بگويد: چيزي كه تو نداشتي من آن را به تو اهدا كردم، بلكه مولا مي‌تواند بگويد: وسيله‌ي‌ توفيق تو را من فراهم كردم. كاري كه خدمتگزار در اينجا انجام داده، چيزي جز اظهار ادب كردن در محضر مولا نيست. صلوات‌ها و دعاهاي ما در حق ائمّه‌ي‌ اطهار (عليهم‌السلام) شبيه قسم دوم است، نه قسم اول.


- سلام،  یکی از بهترین عوامل تحکیم پیوندهای اجتماعی


3 ـ تحكيم بخش پيوندهاي اجتماعي هر جامعه‌اي بر اساس بينش و منش خاص خود نوعي تحيت دارد، مانند: خم شدن، تكان دادن سر، بلند كردن دست، برداشتن كلاه و.... اسلام، كه دين دنيا و آخرت است، در كنار دستوراتي كه براي تأمين سعادت اخروي داده، برنامه‌هايي نيز براي حُسن اداره‌ي‌ دنياي مردم ارائه كرده است. از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است و قادر بر زندگي در غير اجتماع نيست، برنامه‌هاي ويژه‌اي براي تحكيم پيوندهاي اجتماعي ارائه كرده كه سلام كردن يكي از بهترين آنهاست. لذا اين عاملِ اساسي در كنار ساير عواملِ عاطفي، مورد تأكيد و سفارش اسلام قرار گرفته است. اميرالمؤمنين (ع) از رسول اكرم (ص) نقل كرده است: مسلمان شش حق بر برادر مسلمان خود دارد؛ إنّ للمسلم علي أخيه المسلم من المعروف ستّاً.


الف) يسلّم عليه إذا لقيه؛ هنگام برخورد، سلامش كند. ب) ويعوده إذا مرض؛ وقتي مريض شد عيادتش كند. ج) ويسمّته إذا عطس؛ وقتي عطسه كرد، او را تسميه كند، يعني به او "يَرحَمُكَ الله" بگويد. د) ويشْهده إذا مات؛ وقتي مُرد كنار جنازه‌اش حاضر شود و در تشييع او شركت كند. هـ) ويجيبه إذا دعاه؛ وقتي او را فراخواند دعوتش را مورد اجابت قراردهد. و) ويحبّ له ما يحب لنفسه ويكره له ما يكره لنفسه(40)؛ آنچه براي خويش دوست دارد براي او نيز دوست بدارد و آنچه كه براي خود نمي‌پسندد براي او نيز نپسندد. بر اثر اهتمامي كه اسلام به اين ادب اجتماعي، يعني سلام دارد براي ترغيب مسلمانان، در كنار تشويق از توبيخ نيز بهره جسته است. در بُعد تشويق فرمود: مجموع يك سلام و جواب هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه براي سلام‌كننده و يكي براي جواب‌دهنده نوشته مي‌شود؛ للسلام سبعون حسنة، تسعٌ وستّون للمبتدى و واحدة للرّاد(41) در بُعد توبيخ فرمود: بخيل كسي است كه در سلام كردن بخل ورزد؛ البخيل من بخل بالسلام(42)


- توجه به چند نکته در سلام کردن به دیگران


4 ـ افشاي سلام همان طور كه سلام كردن يكي از عوامل تحكيم پيوندهاي اجتماعي است، برخي از كاستي‌ها و بي‌توجهي‌ها در مورد آن، نظير انتظار سلام و توقع احترام از ديگران، آهسته سلام كردن، جواب ندادن سلام و امثال آن ممكن است نقش تخريبي داشته باشد و نه تنها مايه‌ي‌ اُلفت و صميميت نشود، بلكه كينه و عقده نيز فراهم آورد. از اين رو دين مقدس اسلام توصيه كرده است:


 1 ـ انتظار سلام از كسي نداشته باشيد، بلكه سعي كنيد در سلام كردن از ديگران سبقت بگيريد و بدانيد ابتداكننده‌ي‌ به سلام به خدا و پيامبرش اَولي و نزديكتر است؛ "البادى بالسلام أولي بالله وبرسوله"(43)


 2 ـ هميشه با صداي بلند سلام كنيد و جواب آن را به گونه‌اي بگوييد كه طرف مقابل بشنود؛ زيرا نشنيدن او چه بسا مايه‌ي‌ كدورت مي‌شود.


3 ـ اگر به كسي سلام كرديد و جواب شما را نداد، نگوييد به من بي‌اعتنايي كرده است، بلكه احتمال بدهيد جواب داده ولي شما نشنيده‌ايد. نيز اگر هنگام برخورد با كسي از او سلام دريافت نكرديد به دل نگيريد. شايد سلام كرده، ولي شما نشنيده‌ايد؛ عن الصادق عليه السلام:  "إذا سلَّم أحدُكم فليُجْهر بسلامه، لا يقول: سلّمت فلم يردّوا علىّ ولعلّه يكون قد سلَّم ولم يُسْمعهم فإذا ردّ أحدُكم فليُجْهر بردّه ولا يقول المسلم سلَّمتُ فلم يردّوا علىّ... " (44) دين مبين اسلام نه تنها در مورد اصل سلام كردن، سبقت گرفتن در سلام و جهر به آن تأكيد كرده، بلكه سفارش ويژه‌اي در مورد افشاي سلام نيز دارد. افشاي سلام آن است كه انسان به هر كسي برخورد كرد سلام كند. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: من التواضع أن تسلّم علي من لقيت(45)؛ از علايم و نشانه‌هاي تواضع اين است كه به هر كس كه برخورد كردي سلام كني. بنابراين، منظور از افشاي سلام، با صداي بلند سلام كردن نيست، بلكه تعميم دادن و همگاني كردن آن است(46)؛ زيرا ممكن است مطلبي سرّي يا غير سرّي به صورت نجوا و در گوشي گفتن افشا شود بدون آن كه جهر و سر و صدايي در كار باشد. اين سنت حسنه، يعني افشاي سلام نه تنها مايه‌ي‌ تحكيم پيوندهاي اجتماعي مي‌گردد، بلكه از فضيلت معنوي ويژه‌اي نيز برخوردار است. امام صادق (ع) از پدران خود نقل كرده كه رسول اكرم (ص) فرمودند: در بهشت غرفه‌هاي بلوريني است كه بيرون آن از درون و درون آن از بيرون قابل مشاهده است. كساني از امت من در اين منازل سكونت دارند كه پاكيزه كلام، اطعام كننده و سفره‌دار باشند، افشاي سلام كنند و آنگاه كه مردم در خوابند نماز شب به جاي آورند و تهجد داشته باشند. آنگاه فرمود: افشاي سلام اين است كه انسان به هر مسلماني كه برخورد مي‌كند در سلام كردن بخل نورزد؛ عن الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم:  "إنّ فى الجنة غرفاً يُري ظاهرُها من باطنها وباطنها من ظاهرها، يَسكنها من أُمتى من أطاب الكلامَ وأطعم الطعامَ وأفشي السلامَ وصلّي بالليل والناس نيام ـ ثمّ قال: ـ إفشاء السلام أن لا يبخل بالسلام علي أحدٍ من المسلمين"(47)


در دعاي روز هشتم ماه مبارك رمضان مي‌خوانيم: اللّهمّ ارزقنى فيه رحمة الأيتام و إطعام الطعام و إفشاء السلام و صحبة الكرام(48)؛ خدايا! ترحم بر يتيمان، اِطعام طعام، افشاي سلام و مصاحبت و همراهي با كريمان را روزي من كن. بنابراين، بلند سلام كردن يك مطلوب و افشاي سلام مطلوبي ديگر است.


- سلام، شروع هر کلام


 5 ـ سلام در ابتداي برخورد شروع اين زيارت و ساير زيارت‌ها با سلام به مخاطب، درسي عملي به زائر است كه هرگونه تخاطبي بايد با سلام شروع شود. امام صادق (ع) مي‌فرمايد:  "السّلام قبل الكلام"(49) در روايتي از رسول اكرم (ص) آمده است: من بدأ بالكلام قبل السلام فلا تُجيبوهُ(۵0)؛ كسي كه قبل از سلام به سخن گفتن بپردازد، جوابش را ندهيد. در روايت ديگري آمده است: لا تدعُ إلي طعامِكَ أحداً حتي يُسلّم(51)؛ كسي را قبل از آن كه سلام كند به غذايت دعوت نكن.


- نکاتی درمورد سلام به پیامبر و ائمه اطهار


6 ـ چند نكته با توجه به اين كه بدن مادي رسول اكرم (ص) و ائمه‌ي‌ اطهار (عليهم‌السلام) از اين دنيا رحلت كرده و آن ذوات نوراني در عالم برزخ حضور دارند، چند نكته درباره‌ي‌ سلام به آنها و جوابشان به سلام زائران، قابل توجه است:


الف ـ سلامي كه نمازگزار در پايان عبادت خود به رسول اكرم (ص) مي‌دهد و نيز سلامي كه زائر در آغاز زيارتش به وليّ خدا دارد در صورتي كه واجد نصاب ادب باشد نه تنها به سمع آن ذوات مقدس مي‌رسد و آن را مي‌شنوند، بلكه چون مظهر خداي سميع الدعاء هستند(52) اثر خاص، بر آن مترتّب مي‌كنند.


ب ـ سلام داراي مراتبي است؛ زيرا سلام‌كنندگان داراي درجات متعدد هستند. جواب انسان كامل و معصوم، خواه رسول اكرم (ص) و خواه امام (ع) به تفاوت مراتب سلام، متفاوت خواهد بود، يعني سلامت و امن خاصي كه توسط آن اولياي الهي از خداي سبحان دريافت مي‌شود و به نمازگزار يا زائر مي‌رسد، متفاوت است.


ج ـ سلام كردن به مخاطب زنده و داراي حيات ظاهري حكم فقهي خاص خود را دارد كه همان وجوب جواب سلام است، ليكن از كسي كه رحلت كرده و حيات مادّي ندارد، احكام اعتباري دنيا و آثار فقهي خاص اين نشئه متوقّع نيست. چنان‌كه نماز، روزه، امر به معروف، نهي از منكر و... از او متوقّع نيست؛ كسي انتظار ندارد كه اگر كسي در حرم مطهّر امام معصوم (ع) مرتكب گناهي شد، امام معصوم (ع) ـ هر چند كه زنده، ناظر و قادر است ـ او را نهي از منكر كند. بنابراين، نمي‌توان از چنين افرادي انتظار جواب سلام داشت، بلكه در چنين مواردي انتظار مي‌رود كه در برابر سلام و عرض ارادت زائران، آنان را از آثار ويژه‌ي‌ عالم برزخ، مانند شفاعت، وساطت در فيض‌هاي مخصوص الهي و امثال آن بهره‌مند كنند. البته برخي از صاحب‌دلان، هنگام تشرّف به حرم مطهّر امامان و سلام دادن به آنان، پاسخ سلام خود را از آن بزرگواران شنيدند، ليكن روشن است كه آن پاسخ، صبغه‌ي‌ فقهي ندارد، بلكه از مصاديق فيض‌هاي ويژه و همراه با بركات خاص است.



انشاءالله هفته آینده بحث را از " یا اهل بیت النبوه" آغاز می‌کنیم.


(1)  "السلام" مبتدا، "عليكم" جارّ و مجرور و خبر آن است.


(2) هو ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة فى الظاهر والباطن بحيث لايبقي خلاف فى البين و من لوازم هذا المعني مفاهيم الإنقياد والصلح والرضا (التحقيق، "سلم")


(3) السلام يكون بمعني السلامة و قول الناس: السلام عليكم أى السلامة من الله عليكم (العين، "سلم")


(4) أما التحية: فمرجعها إلي طلب الحياة ظاهرة و باطنة، مادية ومعنوية لمن يُحيّي وهذا معني الدعاء له بالسلامة المطلقة أو بالبقاء (التحقيق، "حىّ")


(5) سوره‌ي‌ يونس، آيه‌ي10.


(6) سوره‌ي‌ حشر، آيه‌ي23‌ .


(7) مفاتيح الجنان، ص51، تعقيبات مشتركه‌ي‌ نماز. در تهذيب الأحكام، ج6، ص57  "يرجع" به جاي "يعود" آمده است.


(8) سوره‌ي‌ حديد، آيه‌ي3.


(9) سوره‌ي‌ فاطر، آيه‌ي10.


(10) ما من موجود إلاّ و كلّ ما لَه بتسليم منه تعالي، فسمّي نفسه سلاماً مبالغةً فى هذه الصفة (شرح الأسماء الحسني، ص 112).


(11) ر.ك: الميزان، ج 5، ص 33 ـ 32 (كلام فى معني التحيّة)، ذيل آيه‌ي86، سوره‌ي‌ نساء.


(12) سلام بر نوح در همه‌ي‌ عالم‌ها (سوره‌ي‌ صافات، آيه‌ي79).


(13) سوره‌ي‌ صافات، آيه‌ي109.


(14) سلام و درود بر كسي كه از هدايت الهي پيروي كند (سوره‌ي‌ طه، آيه‌ي47).


(15) تحيت آنان (بهشتيان) در روزي كه خدا را ملاقات مي‌كنند، سلام است (سوره‌ي‌ احزاب، آيه‌ي44).


(16) نگهبانان بهشت به آنان مي‌گويند: درودتان باد، پاكيزه شديد، پس داخل شويد و جاودانه بمانيد (سوره‌ي‌ زمر، آيه‌ي73).


(17) كساني كه فرشتگان جان آنان را مي‌ستانند، در حالي كه طيب و طاهرند و به آنان مي‌گويند: درودتان باد (سوره‌ي‌ نحل، آيه‌ي32).


(18) ملائكه از هر دري بر آنان وارد مي‌شوند [و مي‌گويند:] درودتان باد در مقابل صبري كه كرديد (سوره‌ي‌ رعد، آيات 23 ـ 24).


(19) سوره‌ي‌ يونس، آيه‌ي10.


(20) سوره‌ي‌ واقعه، آيات 25 ـ 26.


(21) براي آنان در نزد پروردگارشان دارالسلام مهياست (سوره‌ي‌ انعام، آيه‌ي127).


(22) خداوند به دار السلام دعوت مي‌كند (سوره‌ي‌ يونس، آيه‌ي25).


(23) سوره‌ی حشر، آيه‌ي23. 


(24) از آن حضرت نقل شده كه فرمود:  "أدّبنى ربّى فأحسن تأديبى"؛ پروردگارم تأديب مرا بر عهده گرفت پس نيكو تربيتم كرد (تفسير نورالثقلين، ج5، ص392، ح29).


(25) سوره‌ي‌ انعام، آيه‌ي54.


(26) مفاتيح الجنان، ص534، فصل آداب زيارت، اذن دخول حرم‌هاي شريف.


(27) نهج البلاغه، خطبه‌ي87.


(28) گلستان، باب اول، حكايت 18، ص35.


(29) همان، حكايت 2، ص14.


(30) ديوان حافظ، غزل 11.


(31) سوره‌ي‌ بقره، آيه‌ي154.


(32) سوره‌ي‌ آل عمران، آيه‌ي169.


(33) بحار، ج97، ص143.


(34) كسي كه نزد قبرم به من سلام كند، می‌شنوم و كسي كه از دور به من سلام كند، به من مي‌رسد (بحار، ج6، ص254).


(35) مجمع الرجال، ج2، ص57، به نقل از رجال كشي، ج1، ص124 جمله‌ي‌ آخر در نهج الفصاحه، شماره‌ي1180 آمده است.


(36) وجه تسميه‌ي‌ ديگري در ص17 گذشت.


(37) راجع به اسماي فعلي و ذاتي ر.ك: شرح جمله‌ي‌ "أشهد ان لا إله إلا الله... "


(38) كافي، ج3، ص486.


(39)  سوره‌ي‌ فرقان، آيه‌ي75.


(40)  بحار، ج73، ص5، ح15.


(41) همان، ج75، ص120، ح17.


(42) همان، ح18.


(43)  بحار، ج73، ص11؛ اصول كافي، ج2، ص645، ح8.


(44) اصول كافي، ج2، ص645، ح7.


(45)  بحار، ج73، ص3، ح4.


(46) الإفشاء أن يسلّم علي من لقى كائناً من كان (تفسير صافي، ج 1، ص 441، ذيل آيه‌ي86 سوره‌ي‌ نساء).


(47) بحار، ج73، ص2، ح2.


(48)  مفاتيح الجنان، ص424، دعاهاي روزهاي ماه مبارك رمضان.


(49) بحار، ج73، ص12، ح46.


(50) همان، ص3، ح6.


(51) همان.


(52)  "سميع الدعاء" بودن بدين معناست كه خداوند به دعاي انسان ترتيب اثر مي‌دهد و خواسته‌ي‌ او را برآورده مي‌كند، نه اين كه صرفاً گفتار دعاكننده را مي‌شنود (براي تفصيل بيشتر ر.ك: حماسه و عرفان، ص 181). 

۱ نظر:

پرنیان گفت...

سلام به هم قافله ای های عزیز خدا قوت واقعاً دستتون درد نکنه، چقدر مطالب عالی و پرباره،خیلی دوستتون دارم یا علی