السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
ادامه بحث از يا أهل بيت النبوّه: اي اهلبيت نبوّت
معنای «اهل»
«أهل» در لغت به معناي انس همراه با تعلق خاطر و وابستگي است(1). بنابراين، همسر، فرزند، نوه، داماد و... اهلِ انسان به حساب میآيند. چنان كه استعمال اهل الكتاب، اهل الانجيل، اهل المدينه، اهل الذكر، اهل التقوي، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همين انس، تعلق و وابستگي است. شدّت و ضعف در اهليت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگي دارد. از اين رو ممكن است از كسي كه وابستگي و تعلّقي با او نيست، سلب اهليت شود هر چند كه جزو فرزندان انسان باشد؛ همانگونه كه خدا به حضرت نوح (عليهالسلام) فرمود: «إنّه ليس من أهلك»(2)؛ او (فرزندت) از اهل تو نيست.
معنای «بیت النبوه»
«بيت» به معناي خانه است، جايي كه انسان شبانگاهان در آنجا پناه ميگيرد(3). «نبوّت» مصدر «نبو» به معناي رفعت است. برخي از انسانها را از آن رو «نبي» ميگويند كه از جهت روحاني و معنوي، رفعت مقام مخصوصي پيدا كرده، بر ديگران برتري يافتهاند، گرچه در خصوصيات انساني مانند ساير مردم باشند(4).
مراد از بيت نبوّت آنچه گذشت معاني لغوي كلمات بود، ليكن تركيب «أهلبيت النبوّة» ـ كه معمولا ً براي اختصار، «أهل البيت» گفته میشود ـ در فرهنگ مسلمانان، اعم از شيعه و سني معناي خاصّي محدودتر از معناي لغوي پيدا كرده و براي افراد مخصوصي عَلَم شده است. اختلافي كه وجود دارد به دايرهي شمول اين تركيب برميگردد كه اين افرادِ مخصوص، چه كساني هستند؟
ادامه بحث از يا أهل بيت النبوّه: اي اهلبيت نبوّت
معنای «اهل»
«أهل» در لغت به معناي انس همراه با تعلق خاطر و وابستگي است(1). بنابراين، همسر، فرزند، نوه، داماد و... اهلِ انسان به حساب میآيند. چنان كه استعمال اهل الكتاب، اهل الانجيل، اهل المدينه، اهل الذكر، اهل التقوي، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همين انس، تعلق و وابستگي است. شدّت و ضعف در اهليت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگي دارد. از اين رو ممكن است از كسي كه وابستگي و تعلّقي با او نيست، سلب اهليت شود هر چند كه جزو فرزندان انسان باشد؛ همانگونه كه خدا به حضرت نوح (عليهالسلام) فرمود: «إنّه ليس من أهلك»(2)؛ او (فرزندت) از اهل تو نيست.
معنای «بیت النبوه»
«بيت» به معناي خانه است، جايي كه انسان شبانگاهان در آنجا پناه ميگيرد(3). «نبوّت» مصدر «نبو» به معناي رفعت است. برخي از انسانها را از آن رو «نبي» ميگويند كه از جهت روحاني و معنوي، رفعت مقام مخصوصي پيدا كرده، بر ديگران برتري يافتهاند، گرچه در خصوصيات انساني مانند ساير مردم باشند(4).
مراد از بيت نبوّت آنچه گذشت معاني لغوي كلمات بود، ليكن تركيب «أهلبيت النبوّة» ـ كه معمولا ً براي اختصار، «أهل البيت» گفته میشود ـ در فرهنگ مسلمانان، اعم از شيعه و سني معناي خاصّي محدودتر از معناي لغوي پيدا كرده و براي افراد مخصوصي عَلَم شده است. اختلافي كه وجود دارد به دايرهي شمول اين تركيب برميگردد كه اين افرادِ مخصوص، چه كساني هستند؟
اهل بیت چه کسانیاند؟
نزد شيعه و سنّي مسلّم است كه اصحاب كسا، يعني رسول اكرم (ص)، اميرالمؤمنين، فاطمه اَطهر، امام حسن و امام حسين (عليهمالسلام) كه به «خمسهي طيبه» نيز مشهورند، مشمول عنوان «أهلالبيت» هستند؛ ليكن عدهاي از اهل سنت معتقدند كه افزون بر اين حضرات شامل همسران پيامبر اكرم (ص) نيز ميشود و عدهاي ديگر قائلند كه غير از همسران آن حضرت، ديگران را هم شامل ميشود. در مقابِل آنها شيعه معتقد است كه افزون بر خمسهي طيبه، بقيهي ائمه (عليهمالسلام) نيز داخل در اين عنوان هستند، هر چند كه دوران رسول اكرم (ص) را درك نكرده بودند. تعيين مصاديق اين عنوان، ذيل جملهي «وأذهب عنكم الرجس و طهّركم تطهيراً» خواهد آمد.
خانهی متعلق به مقام نبوت
آنچه كه در تحقيق لغوي اين تركيب ميتوان بيان كرد، اين است كه اضافهي «بيت» به «النبوة» اضافهي «لاميّه» است، يعني «بيتٌ للنبوة». بنابراين، خانهي متعلق به مقام نبوت مراد است، نه خانهي متعلق به محمد بنعبدالله (ص) به عنوان يك شهروند مكي يا مدني. از سوي ديگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگي، پيوستگي و اهليت پيدا كردن با آن، از طريق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امكان دارد. ارتباط با خانهي مرد بزرگوار مكّي و مدني، يعني محمد بن عبدالله (ص) از طريق قرابت سببي، نسبي، رفاقت، رحامت، همسايگي و... ممكن است. از اين جهت نه تنها زنهاي آن حضرت و فرزندان او با خانهاش ارتباط داشتند، بلكه بستگان ديگر نيز با خانهي او در ارتباط بودند ـ چنان كه قبل از فتح مكه، ابوسفيان، در حالي كه هنوز مشرك بود، وارد خانهي دختر خود، ام حبيبه، همسر پيغمبر اكرم شد و اُمّ حبيبه نيز برخورد تندي با او كرد كه در تاريخ معروف است...(5). ليكن ارتباط با بيتي كه منسوب به مقام نبوت است به اسباب مخصوصي نياز دارد و ارتباط سببي، نسبي و... كفايت نميكند. با اين ملاك، حتي كساني، همانند نُه امام بعد از امام حسين(ع) كه زمان حيات پيغمبر اكرم(ص) را درك نكردند يا احياناً برخي از آن بزرگواران خانهي آن حضرت را در مكه و مدينه نديدهاند نيز ميتوانند اهل بيت نبوت باشند. بدين ترتيب «بيت» در اين تركيب، به معناي خانهي سنگي و گِلي كه در مكه و مدينه از پيامبر خدا(ص) به يادگار مانده، نيست بلكه بيت نبوت و رسالت مراد است، يعني خانهي شخصيت حقوقي پيغمبر، نه خانهي شخصيت حقيقي آن حضرت. شاهدي كه شايد بتوان بر اين مطلب اقامه كرد اين است: هرگاه قرآن كريم از اين خانهي سنگي و گلي، يعني خانهي شخصيت حقيقي، نه حقوقي نام برده، با صيغهي جمع ياد كرده است؛ خواه زماني كه به خود آن حضرت نسبت داده: «يا أيها الذين ءامنوا لا تدخلوا بيوت النبيّ إلا أن يؤذن لكم إلي طعام غيرناظرين إناه»(6) خواه زماني كه به زنهاي آن حضرت نسبت داده است: «و قرن في بيوتكنّ ولا تبرَّجن تبرّج الجاهلية الأُولي»(7)، «و اذْكرن ما يُتلي في بيوتكنّ من ءايات الله والحكمة»(8). روشن است خانهاي كه مؤمنان براي غذا خوردن در آن جمع ميشدند و پس از غذا مينشستند و مزاحمت براي پيغمبر ايجاد ميكردند و پيغمبر از تذكر دادن به آنها شرم ميكرد خانهي سنگي و گلي بود. به بيان ديگر: مراد از بيت نبوت، خانهاي است كه رابط بين زمين و آسمان است، نه خانهاي كه بدن مُلكي پيامبر خدا(ص) در آن زيست ميكرد، شب هنگام در آن ميآرميد، همسران آن حضرت در آنجا سُكنا داشتند و...، هر چند كه آن خانهي سنگي و گِلي نيز از جهت انتساب ظاهري به آن حضرت، شايستهي تكريم و تعظيم بوده و ميباشد. اين خانه، خانهي نبوت و ولايت است كه مصالح آن، فضايل و كمالات معنوي و ساير اموري است كه با ولايت تناسب دارد، نه خانهي محمد بن عبدالله(ص) و نه خانهي زنهاي آن حضرت. بنابراين، اهل اين خانه كساني هستند كه با اين فضايل و كمالات ارتباط تامّ و كامل دارند.
تذكر: ذكر اين صفت و صفات ديگر بعد از «السلام عليكم» از باب تعليق حكم بر وصف است كه مشعر به عليت آن صفت خواهد بود(9)؛ زيرا زائر ميگويد: «سلام بر شما باد» چون «شما اهلبيت نبوت هستيد»، چون «موضع رسالت هستيد»، چون... و بالاخره مظهر خدايي هستيد كه خود، سلام است و آغاز و انجام سلام نيز همان ذات اقدس او خواهد بود.
اشارات:
1 ـ خطاب با حرف نداي بعيد «يا» حرف ندايي است كه براي مخاطب قرار دادن مناداي نزديك، متوسط و دور به كار ميرود. اگر مراد از آن در اينجا مناداي دور باشد، رمز استفاده از حرف نداي بعيد در اين گونه موارد اين است كه مقام و منزلت مخاطب در حدّي است كه براي گوينده دست يافتني و حتي فهميدني نيست، هر چند كه در كنار جسم مطهّر يا مضجع شريف وي باشد. از اين رو وقتي انسان خود را با آن مقام منيع مقايسه ميكند و فاصلهي خود را با آنان در نظر ميگيرد و اين فاصلهي فراوان را ادراك ميكند، چارهاي جز به كار بردن حرف نداي بعيد ندارد. مشابه اين تعبير در مورد قرآن كريم نيز به كار رفته است. در آغاز سورهي مباركهي بقره ميفرمايد: «ذلك الكتاب لا ريب فيه هديً للمتقين»(10)؛ آن كتاب، كه هيچ شكي در حق بودنش نيست هدايت براي تقوا پيشگان است. «ذلك» اسم اشارهاي است كه با آن به اشياي دور اشاره ميشود. استفاده از چنين اسم اشارهاي در اينگونه موارد كه قاري قرآن كريم تماس مستقيم و نزديك با الفاظ، اوراق و جلد آن دارد ـ بدين معناست كه مقام اين كتاب الهي، آن قدر بلند است كه مقام قرآن در حدّي است كه قاري، خود را از حريم آن دور ميبيند.
2 ـ زمينهي كمالات قرار گرفتن تركيب «أهل بيت النبوة» در ابتداي زيارت، زمينهساز مراحل بعدي و مقدّمه براي شمارش كمالات ديگر است؛ زيرا زائر در ابتداي زيارت ميگويد: شما از خاندان رفيع و بلند مرتبهاي هستيد كه با ديگران تفاوت داريد و خدا شما را بر ديگران برتري داده است. از اين جهت واجد همهي كمالاتي هستيد كه در اين زيارت آمده است و برخورداري شما از اين كمالات هيچ استبعادي ندارد.
هفته آینده از «و موضع الرساله» بحث را ادامه میدهیم.
*****
(1) هو الانس مع الإختصاص والتعلق... (التحقيق، «أهل»).
(2) سوره هود، آيه46.
(3) مأوي الإنسان بالليل (مفردات، «بيت»).
(4) ارتفاع شىء فى مورد يتوقع فيه الإنخفاض... (التحقيق، «نبو»؛ راغب نيز اينمعنا را ترجيح داده است). ريشهي ديگري براي اين كلمه ذكر كردهاند كه ذيل جملهي بعدي به آن اشاره ميشود.
(5) سيرهي ابن هشام، ج 4، ص 38.
(6) اي كساني كه ايمان آوردهايد وارد خانههاي پيامبر نشويد، مگر آن كه براي [خوردن] غذايي به شما اجازه داده شود، آن هم قبل از وقت مقرّر نرويد (سوره احزاب، آيه53).
(7) [اي همسران پيامبر!] در خانههايتان بمانيد و به شيوهي جاهليت پيشين در جامعه ظاهر نشويد (سوره احزاب، آيه33).
(8) ياد كنيد آنچه از آيات خدا و حكمت كه در خانههايتان تلاوت میشود (سوره احزاب، آيه34).
(9) در توضيح اين اصطلاح بايد گفت: اگر كسي بگويد: «زيد را احترام كن»، جاي اين سؤال است كه: «چرا احترام كنم؟» اما اگر بگويد: «عالم را احترام كن»، ديگر جا براي «چرا» باقي نميماند؛ زيرا معناي اين جمله اين است كه او را براي علمش احترام كن. بنابر اين، معناي «تعليق حكم بر وصف» اين است كه اين حكم، با در نظر گرفتن فلان وصف صادر شده و به وجود آن بستگي دارد، كه اگر آن وصف زايل شود، حكم موردنظر نيز رفع خواهد شد.
(10) سوره بقره، آيه2.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر