این حرف دل شما هم هست؟!
یاهادی
سلام مولای من! سلام امام هادی عزیزم
دهه محرم امسال ما هم تمام شد. میبینید مولا هرچه از گرفتهها و شنیدههای این ماه بگوییم
تمامی ندارد.
چقدر عجیب است این محرم و این ماجرای حسین شما که «از هر زبان که میشنوم نامکرر است»
محرم با خودش همه چیز دارد حزن و اشکاش یک سو، عشق و شکوه عبودیتش یک سو
و خوف و هراسش نیز سویی دیگر
امام من یا هادی(ع)؛ میترسم.. پاهایم سست میشود..
آخر دائما نگرانم که بالاخره من کدام ورم؟
و عاقبتم چگونه ختم خواهد شد.
شنیدهام که باید دائم خودت را رصد کنی، شنیدهام که نه فقط مبانی فکر، بلکه مبانی فکر و عملت را دائم باید در ترازوی معیارهای زیارت جامعه قرار دهی
شنیدهام که گاهی انحراف در عقیده، عمل را خراب میکند
و گاهی انحراف در عمل عقیده را میگیرد و وای از هر دو..
و شنیدهام که گاهی انتخاب خیلی سخت میشود و حق و باطل آمیخته و راهها لغزان..
پس حق دارم بترسم، دلم فرو بریزد و قدم از قدم نتوانم بردارم..
اما با این همه چه دلخوشم.. چه دلگرمم.. چقدر خوشبختم که شما را دارم و زیارت جامعه شما را
عزیز من، امام من! میخواهم تا پایان این ماه هر روز فقط چند ثانیه
یا دقیقهای در آغاز روز یا بعد از نمازهایم
به شما متوسل شوم و دلم و همه اعضا و جوارحم را به ریسمان هدایتتان آویزان کنم
و میخواهم با التماس و اضطرار هدایت و عاقبت به خیری
خودم و خانواده و دوستانم را از شما بخواهم
اجازتم میدهی مولا..
اجابتم میکنی مولا...
یاهادی.. اهدنا الصراط المستقیم
آنچه از محرم آموختم 2
*****
برای راحت باز شدن صفحه تعدادی از اسلایدها رو اینجا گذاشتیم. بقیه رو تو ادامه مطلب میشه دنبال کرد.
عزیزم فاطمه متشکریم
*****
عزیزم ن.م متشکریم. ایشالا همین محور اصلی قلبت باشه...
سلام صبح برای اذان تلویزیون رو روشن کردم دیدم داره کعبه رو به صورت زنده نشون میده.
یه دفعه جرقه ای تو ذهنم زد که خیلی خوب میشد به یا احد ربطش داد.
دلم خواست مکه باشم و دور خدا بگردم و یا احد رو فریاد بزنم.
زودم یه عکس درست کردم و فرستادم برای شما
یا علی. التماس دعا....
*****
*****
با تشکر از دو تا از دوستامون ن.الف و م.خ
*****
با تشکر از عزیزم «لطیف»
***** س.الف جان متشکریم
*****
*****
واینارم دوست عزیزمون و. فرستاده. متشکریم
*****
آنچه از محرم آموختم 1
سلام عزیزان و دوستان خوب وبلاگیمون.
این دهه محرم هم تموم شد ولی امیدمون اینه که یه چیزایی همیشه ماندگار برامون مونده باشه.
مطلب زیر رو بخونید و بعد بیایید به هم کمک کنیم و به هم بگیم که
از این محرم و این محرمها چیا برامون مونده.
خودتون میبینید بیشتر حال و هوای این وبلاگ به مطالب خوب شماست.
پس لطف میکنید اگه این دفعه هم دریغ نکنید و گرفتهها و تفکراتتون رو بنویسید.
اگه مطلبی به صورت فایل یا پاورپوینت هم دارید به آدرس qafeleyehosn@gmail.com
برامون ارسال کنید تا اینجا بذاریم.
این هفته ما مطلب جدیدی نمیذاریم و رو همین تمرکز میکنیم
به این امید که از هر محرم برا یه سال و یه عمرمون توشه بگیریم.
اینکه ترسها و عبرتهای این ایام چیه؟
با "اختیار" خود اینوری یا اونوری شدن چه مقدماتی داره؟
و مرز "کوفی شدن" و "کربلایی شدن" کجاهاست؟
چیکار کنیم که نام و محبت حسین تو دلمون همیشه ماندگار بشه و خدای حسین همیشه اصل؟
چه تجربه ها و پیشنهاداتی دارین؟ و خلاصه چطور زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت..
كودكي در عهد مهد استاد عشق / داده پيران جهان را یاد عشق
راه آب باز شد ولی چه دیر....
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
به شب تا مادرت گیرد ببر قنداقه خالی
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
الا ای لاله خونین چه داغ آتشین داری
جگرها میکنی تا دامن محشر کباب اصغر ..
و اگر عاشورا نبود- قسمت چهارم
بسم رب الحسین
سلسله بحثی رو با هم آغاز کردیم که چرا امام حسین(ع) واقعهی کربلا رو ایجاد کردن؟ هدفشون چی بود؟ چرا بقیه امامان چنین نکردن؟ از جملهی خود حضرت شروع کردیم که إنما خرجت لطلب الإصلاح في امت جدي رسول الله أريد أن آمر بالمعروف وانهى عن المنکر و اسير بسيرت جدي رسول الله و ابي عليابنابيطالب.
از قرآن و روایت پیامبر مثال آوردیم که آیا امکان این فساد وجود داره یا نه؟ از این جلسه میخوایم ببینیم این فسادی رو که میخواستن ایجاد کنن به صورت پایهای چه فسادی بود و در مقابل این فساد چه باید کرد و امام حسین چه کردن؟ در دنیای اسلام ما باید ببینیم که این فساد چی بوده که امام حسین میفرمایند من خروج میکنم تا این فساد رو از بین ببرم. یکی از این فسادها که بسیار خطرناک بود عوض کردن تفکر دینی مسلمین و آلوده ساختن اون بود.
یکی از بدترین بردگیها بردگی فکریست. یکی از بدترین استثمارها استثمار اندیشه است و یکی از نارواترین استعمارها استعمار تعقل انسانهاست. دقت کنید قرآن چقدر انسانها رو به تفکر تدبر تعقل دعوت میکنه؟ اینقدر تفکر مهمه که در دین ما حدیثی داریم که میگه:
یک لحظه اندیشهی عمیق به حقایق از عبادت مستحبی هفتاد سال برتر است. خب تفکر چیست و فسادی رو که میخواستن بعد از پیامبر ایجاد کنن چیست؟ اگر ما بیایم در جامعه بگیم اینقدر فکر نکنید عقلتونو به کار نبرید این خود جنایته اما ممکنه برای این که با عکسالعمل آدمها مواجه نشیم مستقیم عمل نکنیم اما به شکلی عمل کنیم که زمینهی تفکر درست را از انسان بگیریم این خودش از خیانتهای بزرگتره چون فکر حرکت ذهنه در معلومات که به وسیلهی آن کشف مجهول بکنه. حالا ما بیاییم اینجا گاهی ذهن را آلوده کنیم یا نه معلوماتی رو که به ذهن میدیم آلوده کنیم. بذارین مثالی بیارم تا راحتتر متوجه شیم. فرض کنین به یه نفر بگن غذا نخور خب طرف بعد از یه مدت گشنهاش میشه و نیاز به خوردن غذا پیدا میکنه. پس میان میگن نه غذا بخور اما بهش غذاهای بد میدن و هر چی غذای سالمه جمع میکنن. فرد در لحظه سیر میشه اما در طولانی مدت براش ایجاد بیماری میکنه این مثال رو حالا بیارین به بعد روحی یعنی عواملی که روح ما رو تغذیه میکنه رو از ما بگیرن مثلاً کتابهای خوب رو جمع میکنن کتابهای بد به ما بدن. درسهای خوب رو جمع کنن درسهای بد به ما بدن. خب این معلومه که فساد بسیار زیادی رو ایجاد میکنه. حالا ببینیم بعد از وفات پیامبر چه کردند.
کتاب طبقات الکبری. جلد پنج: ص 140:
خلیفه رفت بالای منبر قسم داد هر کی هر چی از پیامبر نوشته بیاره. دستور داد همه رو آتش بزنن. بهانه این بود که قرآن ما را بس. مگه سخنان پیامبر در راستای فهم قرآن نبود؟ در راستای روشنگری قرآن نبود؟ ممکنه بعضیها بگن که چون یه سری روایات خرافی ایجاد شده بود دستور دادن روایات رو بسوزونن تا اونا از بین برن اما با دلیل این رو رد میکنیم. اگر اینطور بود چرا پس گذاشتند ابوهریره حدیث بگه؟ کعب الاحبار تفسیر بگه؟ اگه مشکلشون این بود که میخواستن احادیث جعلی رو از بین ببرن خب مگه علم درایة و رجال نداریم که حدیث جعلی و غیرجعلی رو از هم جدا کنه؟ خب اینو تقویت میکردن. نه منظور چیز دیگریست.
کتاب البدایة والنهایه(منبع اهل سنت) جلد 8 ص 107:
خلیفه دستور داد عباراتی که جنبهی عملی دارند را نقل کنین اما عباراتی رو که جنبهی اعتقادی داره نقل نکنین. یعنی چی؟ روایاتی که جنبهی اعتقادی داره اینه که نمیخوایم فکرشون باز بشه نمیخوایم تعمق در مسائل کنند اما جنبههای عبادی رو هی نقل کنید که سرگرم باشن اما مطلب را نفهمن بعد دستور داد آدمهایی که صلاحیت روایت احادیث پیامبر را دارند حبس کنند.
تذکرة الحفاظ جلد 1 ص3:
عمربنخطاب دستور داد ابومسعود انصاری رو در مدینه حبس کنن تا از مدینه خارج نشوند که مبادا این آدمها بیان و احادیث رو روایت کنن. وقتی روایات درست رو برداشتین و روایات جعلی رو جاش گذاشتین عالمان راستین رو کنار زدین و کسانی که صلاحیت بیان مطلب ندارند رو تو مردم رواج دادین خب معلوم میشه که مردم از نظر فکری دچار چه رکودی میشن. اینه که امیرالمومنین تو نهجالبلاغه این درد دل رو مطرح میکنن که بد بذری رو پاشیدن و آب دادن و درو کردن.
بارض عالمها ملجم و جاهلها مكرم
در سرزمینی که عالم را دهنش رو بستن و جاهل را احترام کردن.
یا علی..
در جلسهی بعد میاد که از نظر اعتقادی و عملی چه تفکری رو میخواستن به مردم بدن که امام حسین در مقابل این فساد خروج میکنن.
مباحث گذشته رو در موضوع «مباحث فکری و اعتقادی» میتونید ببینید.